فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

واحد کار:تصمیم گیری        حل مسئله

مگر در کتاب های موسی و ابراهیم خلیل این حقیقت بیان نشده است که برای انسان جز آنچه برای به دست آوردنش تلاش کرده است چیزی نیست.سوره ی نجم آیه ی 39...

هرکس نزد خداوند در گرو دستاورد خویش است.سوره ی مدثر آیه ی 38...      امام باقر(ع):مقصود خداوند آن است که هرکاری از

راه آن وارد شوید... امام علی(ع):به کاری که خوب نسنجیدی.اقدام مکن و ازچیزی که از آن شناختی دوری مکن...

امام صادق(ع):خداوند هرچیزی را جز راه طبیعی آن نمی سازد...

تعریف مسئله:سوالی که نیازمند برسی و تحقیق یاراه حل باشد.

بیان مصادین مسائل:برگزاری مسابقه.مشکل ضعیف درسی.تمیز نبودن کلاس.اختلاف با یک دوست.بیماری یکی از والدین.

چگونه با مشکلات مواجه شویم؟ با بروز مشکل نگران و دستپاچه نشویم.آرامش خود را حفظ کنیم.باور داشته باشیم می توانیم مشکل را حل کنیم.برای حل مشکل از خداوند کمک بگیریم.برای حل مشکل از دیگران مشورت بگیریم.

چگونه می توانیم مشکل را حل کنیم؟ 1-شناسایی مشکل.2-خوب فکر کنیم.3-برسی راه حلهای مختلفی می با شد.4-انتخاب مناسب ترین راه حل...

چیستان:چگونه می توان طول درختی راکه نمی توان از آن بالا رفت را اندازه گرفت؟ازسایه ی درخت...

آن چیست که 3 عدد چشم دارد و یک پا؟چراغ راهنمایی...


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 4 بهمن 1393برچسب:, | 13:34 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

لطفا به وبلاگ دوم ما به آدرس:www.tarhkrimat2.LoxBlog.com که مسابقات ((نسیم کرامت ))در آن برگزار می شود شرکت کنید...

نویسندگان وبلاگ های tarhkrimatوtarhkrimat2 :امیرمحمدرضایی-مدیرمدرسه:مژگان اجاقی-معاون پرورشی:گوهرلطفی


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 26 دی 1398برچسب:, | 10:6 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

 

نامهاى امام
امام رضا(ع) در سال 148 هجرى قمرى يعنى حدود (1250) سال پيش در شهر مدينه به دنيا آمد. پدر ايشان امام موسى بن جعفر(ع)، يعنى امام هفتم شيعيان و مادرشان بانويى بزرگوار و خردمند به نام (تكتم) يا (نجمه) بود. امام رضا(ع) در همان سالى زاده شد كه پدربزرگ ايشان، يعنى حضرت امام جعفر صادق(ع)، به شهادت رسيد.
نام ايشان (على ) است، ولى بر اساس شيوه اى كه در ميان اعراب مرسوم است، به وى (ابوالحسن) مى گفتند. اين گونه اسمها را (كنيه) مى نامند. علاوه بر نام و كنيه، گاه عنوان ديگرى نيز به افراد مى دهند كه آن را (لقب) مى گويند. امام هشتم داراى لقب هاى متعددى است. از جمله معروف ترين اين القاب، (رضا)، (عالم آل محمد)، (غريب الغرباء)، (شمس الشموس) و (معين الضعفاء) است. ناميدن هر فرد به اين نامها، يعنى اسم، كنيه و لقب دليل خاصى دارد. گفته اند كه وى را به اين جهت (رضا) لقب داده اند كه خدا از او راضى است.
دوران كودكى و جوانى امام در مدينه گذشت. اخلاق نيكو، دانش فراوان، ايمان و عبادت بسيار از ويژگى هايى بود كه امام را مشخص مى ساخت.
شخصيت اخلاقى امام
از خوش اخلاقى امام سخن بسيار گفته اند. در اين جا به چند نمونه آن توجّه كن و ببين كه امام در برخورد با مردم به چه نكات ريزى دقّت مى كرده است. همه اينها براى ما درس (چگونه زيستن) است:
ـ هيچ گاه با سخن خود، ديگران را آزار نداد.
ـ سخن هيچ كسى را قطع نكرد.
ـ به نيازمندان بسيار كمك مى فرمود.
ـ با خدمتگزاران خود بر سر يك سفره مى نشست و غذا مى خورد.
ـ هميشه چهره اى خندان داشت.
ـ هرگز با صداى بلند و با قهقهه نمى خنديد.
ـ هنگام نشستن، هرگز پاى خود را در حضور ديگران دراز نمى كرد.
ـ در حضور ديگران هرگز به ديوار تكيه نمى زد.
ـ به عيادت بيماران مى رفت.
ـ در تشييع جنازه ها شركت مى جست.
ـ از مهمانان خود، شخصا پذيرايى مى كرد.
ـ وقتى بر سر سفره اى مى رسيد، اجازه نمى داد تا به احترام او از جاى برخيزند.
ـ به پاكيزگى بدن، موى سر و پوشاك خود بسيار توجه داشت.
ـ بسيار بردبار و صبور و شكيبا بود.
اينها گوشه اى از اخلاق امام بود. آيا با داشتن اين اخلاق و رفتار نبايد خدا از او راضى و خرسند باشد؟ و آيا سزاوار نيست كه او را (رضا) بنامند؟
آيا كسى كه خدا از او خشنود است، مردم از او خرسند نيستند؟ اين گونه هست كه نام (رضا) براى آن امام بزرگوار برازنده و سزاوار است.
امام در نگاه شاعران
از همان دوران امام رضا(ع)، شاعران و نويسندگان در وصف بزرگوارى آن حضرت بسيار سروده اند و نوشته اند و هريك به گونه اى آن امام را به نيكى وصف كرده اند. شنيدنى است كه شاعرى بود به نام (ابونواس) كه در سرودن بسيار توانايى داشت. به او گفتند: تو درباره همه چيز شعر گفته اى ، كوه و دشت و شراب و موسيقى را در اشعار خود ستوده اى ، اما شگفتا كه در باره موضوع مهمى مانند شخصيت والاى امام رضا سكوت كرده اى ! در حالى كه تو ايشان را خوب مى شناسى و با اخلاق و رفتار و بزرگوارى حضرت آشنايى كامل دارى . ابونواس ابتدا در پاسخ گفت: به خدا سوگند، تنها بزرگى او مانع از انجام اين كار شده است، چگونه كسى چون من، درباره شخصيت برجسته اى همچون امام رضا(ع) شعر بسرايد؟ آن گاه شعرى گفت كه چكيده معنى آن چنين است:
از من نخواهيد كه او را بستايم، من را توان آن نيست تا انسانى را مدح كنم كه جبرئيل خدمتگزار آستان پدر اوست.
شاعران فارسى زبان نيز در باره امام رضا(ع) سروده هاى فراوانى دارند.
شخصيت معنوى امام
گفتيم كه امام رضا(ع) از نظر توجه به مسائل معنوى و پرداختن به امور عبادى نيز برجسته بود. روايتها و داستانهاى بسيارى از اين جنبه زندگى امام در كتابهاى تاريخى نقل شده كه شنيدن آن براى همه ما جالب است. ما وقتى مى بينيم كه امام ما و پيشوايى كه او را به رهبرى خود پذيرفته و زندگى او را الگوى خود قرار داده ايم، اين چنين عبادت مى كند و اين گونه به مسائل عبادى توجه دارد، خود نيز ناگزيريم كه همان شيوه را پيروى كنيم و از همان روش درس بياموزيم.
در اينجا به چند نمونه از نكاتى كه تاريخ نويسان در اين زمينه مورد توجّه قرار داده اند اشاره مى كنيم...
ـ شبها كم مى خوابيد و بيشتر شب را به عبادت مى پرداخت.
ـ بسيارى از روزها را روزه مى گرفت.
ـ سجده هايش بسيار طولانى بود.
ـ قرآن بسيار تلاوت مى كرد.
ـ به نماز اول وقت پايبند بود.
ـ بجز هنگام نماز هم به مناجات به خدا انس داشت.
در كتابهاى تاريخ و حديث، از امام رضا عليه السلام دعاهاى فراوانى نقل شده كه ما بخشى از آن را در جاى ديگرى از اين سايت گرد آورده ايم. اينجا را كليك كن تا با شيوه دعا كردن امام آشنا شوى .

دوست عزيز من!
حتما مى دانى كه پرداختن به اين مسائل به معنى گوشه گيرى نيست و نمازخواندن و روزه داشتن و تلاوت قرآن نبايد سبب رها كردن مسؤوليتهاى اجتماعى شود. زندگى امام رضا(ع)، خود بهترين نمونه براى اين امر است. اگر با ما باشى و دنباله اين متن را بخوانى و در ديگر بخشهاى اين سايت نيز گشت و گذار كنى ، خواهى ديد كه امام رضا(ع) كه در زمان خود بيشتر از هر كس ديگرى عبادت مى كرد و نماز مى خواند و روزه مى گرفت، نه تنها از مسؤوليتهاى بزرگ اجتماعى گريزان نبود، بلكه پيوسته به امور مسلمانان اهتمام داشت و توجه به آن را يكى از بزرگترين رسالتهاى خويش مى دانست. پذيرفتن ولايتعهدى در آن شرايط خاص، يكى از آشكارترين نمونه هاى اين امر است.
شخصيت علمى امام
امام رضا(ع) جايگاه علمى ويژه اى داشت. او از دانشى سرشار بهره مند بود و اين برجستگى علمى او در رويارويى با دانشمندان اديان و مذاهب ديگر، بهتر آشكار مى شد. جلسات و محافلى كه علما و دانشمندان مختلف گرد هم مى آمدند و به بيان ديدگاهها و نظرات خويش مى پرداختند، در آن زمان رونق خاصى داشت. حاكمان آن عصر، گاه براى جلوه دادن شكوه دربار خويش، گاه به منظور گرايش دانشمندان به دربار، و زمانى براى اين كه بر عقيده كسى چيره شوند، در كنار مجالس ديگر، به برگزار كردن نشستهاى علمى نيز مى پرداختند. اين محافل كه به جلسات (مناظره) معروف بود، بهترين مكان براى ابراز شايستگى هاى علمى افراد به شمار مى رفت.
در عصر امام رضا (ع)، آن گاه كه همه دانشمندان جمع مى شدند و به گفت و گو مى پرداختند و سرانجام در پاسخ ديگران فرو مى ماندند، دست به دامان امام رضا(ع) مى شدند تا بر حقانيت مطلب خويش گواهى دهند.
در بالا گفتيم كه يكى از مهم ترين و معروف ترين لقب هاى امام رضا (ع)، (عالم آل محمد) است. اين كه از ميان همه امامان شيعه، حضرت امام رضا به اين لقب شهرت يافته است، خود دليل برجستگى آن امام از جهت دانشهاى رايج در زمان خويش و يافتن فرصت براى آشكارسازى آن علوم مى باشد.
اباصلت كه يكى از ياران امام است، از برادرزاده امام رضا (ع) روايتى نقل مى كند كه خواندنى است. با توجه به اين روايت تو هم مى توانى بفهمى كه اين لقب حضرت از كجا آمده است. او مى گويد:
امام موسى بن جعفر(ع) به فرزندانش مى فرمود: برادرتان، على بن موسى (يعنى امام رضا)، عالم آل محمد است... نيازهاى دينى خود را از وى فرا بگيريد و آن چه را به شما آموزش مى دهد، به ياد داشته باشيد، زيرا پدرم امام صادق(ع) بارها به من مى فرمود: عالم آل محمد در نسل توست و اى كاش من مى توانستم او را ببينم.
شنيدن اين دو حديث هم حتما براى تو جالب است. يكى از زبان شيرين خود امام است و ديگرى را يكى از ياران حضرت نقل كرده است....... حديث نخست اين است:
در حرم پيامبر(ص) مى نشستم و دانشمندان مدينه هرگاه در مسأله اى با مشكل روبرو مى شدند و از حلّ آن ناتوان مى ماندند، به سوى من رو مى آوردند و پاسخ مى گرفتند.
... و حديث دوم را عبدالسلام هروى نقل كرده كه در بيشتر نشستهاى علمى امام حاضر بوده است.
هيچ كسى را از امام رضا (ع) داناتر نديدم و هر دانشمندى كه او را ديده به دانش برتر او گواهى داده است. در نشستهايى كه گروهى از دانشوران و فقيهان و دانايان اديان گوناگون حضور داشتند، بر تمامى آنها چيره شد، تا آن جا كه همه آنان به ناتوانى علمى خود و برترى امام اعتراف كردند و گواهى دادند.
يكى از نكاتى كه در بررسى شخصيت علمى امام مورد توجه همگان قرار گرفته و آن را بازگو كرده اند، اين است كه امام رضا (ع) با هر گروهى به زبان خودشان سخن مى گفت و به تعبير اباصلت، شيواترين و داناترين مردم به هر زبان و فرهنگى بود. اباصلت كه خود اين سخن را مى گويد، از اين تسلط امام به زبانهاى مختلف شگفت زده مى شود و اين تعجّب خود را به امام اظهار مى نمايد و امام در پاسخ مى فرمايد:
من حجت خدا بر مردم هستم. چگونه مى شود چنين فردى زبان آنان را درك نكند؟ مگر نشنيده اى كه اميرالمؤمنين على (ع) فرمود: به ما (فصل الخطاب) داده اند، و آن چيزى نيست، جز آشنايى با زبان ديگران.
اينها همه، نمونه اى از شخصيت علمى امام است. در كتابهاى تاريخى كه به بررسى ابعاد مختلف زندگى امام رضا(ع) پرداخته اند، اين نكات به صورت گسترده مورد بحث قرار گرفته و رخدادهاى متعددى كه گواه برترى علمى امام است، بازگو شده است.
شخصيت سياسى امام
تمام عمر امام رضا(ع)، چه آن زمان كه هنوز به مقام امامت نرسيده بود و چه آن گاه كه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام موسى كاظم(ع)، مسئوليت امامت و رهبرى شيعيان را بر عهده داشت، در زمان حكومت عباسيان بود.
عباسيان با ادعاى انتساب به پيامبر اكرم(ص)، و با بهره گيرى از احساسات مردم بر ضد امويان، توانستند آنان را از حكومت كنار بزنند و خود بر تخت فرمانروايى مسلمانان بنشينند. با سركوب امويان، آنان ديگر قدرت و توانى نداشتند كه خطر مهمى براى عباسيان به شمار روند. عباسيان تنها خطر براى حكومت خود را شيعيانى مى دانستند كه با فرمانبرى از امامان معصوم، حاكمان آن روزگار را ناحق مى شمردند و مى كوشيدند تا آنان را از حكومت ساقط كنند.
بنابراين، دشمن شماره يك حاكمان عباسى ، امامان شيعه بودند و به همين دليل است كه همه امامانى كه در روزگار اين حاكمان ستمگر مى زيستند، به دست آنان به شهادت رسيدند.... عباسيان ستم پيشه به اندازه اى بر شيعيان فشار آوردند و آنان را مورد تهديد و شكنجه و آزار و تبعيد و آوارگى قرار دادند كه حتى تاريخ نويسان نيز از بازگو كردن آن دچار شرمندگى شده اند.
در نمودار پايين نشان داده ايم كه امام رضا(ع) با چه كسانى از حاكمان عباسى هم دوره بوده است.

ده سال از دوران امامت حضرت رضا(ع)، با حكومت هارون همزمان بود. در اين ده سال، موقعيت مناسبى براى مبارزه علنى و رسمى براى امام رضا(ع) پديد نيامد و بيشتر تلاش سياسى امام به صورت پنهانى رهبرى مى شد، اما در گوشه گوشه سرزمينهاى مسلمانان جنبشها و قيامهاى پياپى شيعيان، حكومت عباسى را به تنگ آورده و هارون در برخورد با آنها دچار سردرگمى شده بود. به اين گفت و گو كه ميان هارون و يكى از درباريان قدرتمند وى رد و بدل شده است توجّه كن:
_ اى هارون! اين على بن موسى است، كه بر جاى پدر خويش تكيه زده و امامت و رهبرى شيعيان را از آن خود مى داند. چه بايد كرد؟
_ آن خطايى كه در كشتن پدرش موسى مرتكب شديم براى ما بس است! يعنى مى خواهى تمام آنان را بكشم؟! مگر مى شود؟
اما... در ميان همه حاكمان عباسى ، مأمون چهره اى ديگر داشت. او كه برادر خود، امين را كشت تا خود به حكومت برسد، در برخورد با شيعيان و به ويژه شخص امام رضا(ع) از راهى ديگر وارد شد و شيوه اى ديگر را در پيش گرفت.
در اين جا خوب است به چند نمونه از اظهار نظر تاريخ نويسان درباره شخصيت پيچيده مأمون آگاه شوى تا دريابى كه امام رضا(ع) با چه انسان مرموزى روبرو بوده است.
يكى مى گويد:
مأمون از نظر دورانديشى ، اراده قوى ، بردبارى ، دانش، زيركى ، بزرگى ، شجاعت و جوانمردى از همه عباسيان برتر بود.
ديگرى مى نويسد:
مأمون در عين حال كه در مجالس عيش و نوش شركت مى جست، به كتاب و فلسفه و بحث و جدل و مناظره علمى و مباحث فقهى و... علاقه شديد داشت!
ديگرى مى گويد:
گاهى مانند يك ديندار دلسوز، مردم را به علت كوتاهى در نماز و فرو رفتن در لذات و پيروى از شهوات و... نكوهش مى كرد و آنان را از عذاب الهى مى ترساند، و زمانى خودش در بزم خوشگذرانى و مجالس عيش و نوش شركت مى نمود.
يكى هم چنين اظهار مى دارد:
مأمون زيرك ترين حاكمان عباسى و داناترين ايشان به فقه و كلام بود.
... و از اين يك بشنو كه مى گويد:
مأمون روزى ادعاى تشيع مى كرد و وجودش را لبريز از دوستى و عشق به على (ع) نشان مى داد و در فاصله اى اندك، نقاب از چهره برمى گرفت و تا آن جا پيش مى رفت كه حاضر نبود در مجلس او حتى از عنصر تبهكار و جلادى همچون حجاج بن يوسف، خرده بگيرند.
آيا همزمانى با چنين موجود پيچيده و ابهام آلودى كه تلاشى جز پايدارى بيشتر حكومت عباسى ندارد، اما در همان حال، بزرگترين مخالف خود، يعنى شخص امام رضا(ع) را به ولى عهدى خويش برمى گزيند، آسان است؟
به هرحال، مأمون با اين خصوصياتى كه داشت، پس از رسيدن به قدرت، و به منظور پايدار ساختن اركان حكومت خود، تصميم گرفت با امام رضا(ع) به گونه اى ديگر برخورد نمايد. پس، براى امام نامه نوشت و حضرت را به ولى عهدى خود منصوب كرد. امام ابتدا از پذيرش اين امر خوددارى فرمود، اما پيگيرى و پافشارى مأمون و خوددارى امام، به آن جا انجاميد كه مأمون دو تن را به نمايندگى از سوى خود كه در خراسان بود، روانه مدينه كرد و آنان در نزد امام هدف خود را چنين بيان كردند:
مأمون ما را مأمور كرده كه شما را به خراسان ببريم.
امام هم كه شيوه هاى حاكمان را مى شناخت و مى دانست مأمون كه از كشتن برادر خود پروا ندارد، از اين تصميم خود دست بردار نيست، ناگزير از ترك مدينه شد.
هجرت امام به خراسان
امام رضا(ع) هنگامى كه خود را ناچار به سفر يافت، براى اين كه ناخرسندى خود را از اين سفر اعلام فرمايد، چندين بار در كنار حرم مطهر پيامبر اكرم(ص) حضور يافت و به گونه اى به زيارت پرداخت كه همگان فهميدند اين سفر مورد رضايت امام نيست.
يكى از شاهدان اين ماجرا نقل مى كند كه امام را در حال زيارت ديدم، نزديك رفتم و براى اين كه امام در آستانه سفر است به ايشان شادباش گفتم، اما حضرت چنين پاسخ داد:
مرا به حال خود بگذار! من از جوار جدم پيامبر(ص) خارج مى شوم و در غربت از دنيا خواهم رفت!
پس از آن هم، امام همه اقوام و نزديكان خود را فراخواند و در جمع ايشان فرمود:
بر من گريه كنيد! زيرا ديگر به مدينه بازنخواهم گشت.
اين امر نشان مى دهد كه امام با نقشه شوم مأمون آشنا بوده، ولى راهى جز پذيرفتن تصميم وى نداشته است.
بارى ، امام به همراه فرستادگان مأمون مدينه را پشت سرگذاشته، رهسپار خراسان شد، جايى كه مأمون در آن جا مى كرد.
بنا به فرمان مأمون، مسير امام از مدينه تا خراسان، به گونه اى تعيين گرديد كه مردم شهرهاى شيعه نشين از ديدار امام محروم شوند. زيرا اگر شيعيان موفق مى شدند از نزديك امام خود را زيارت كنند و با ايشان ديدار نمايند و از سخنان آن حضرت بهره مند شوند، بيش از پيش به وى ارادت مى يافتند و اين خود خطر بزرگى براى حكومت مأمون به شمار مى آمد. بنابراين، شهرهاى كوفه و قم از مسير سفر امام حذف گرديد. اما در اين كه امام از كدام مسير به خراسان و شهر مرو رسيده است، ميان تاريخ نويسان اختلاف است. خلاصه مسيرهايى كه براى اين سفر نقل شده از اين قرار است:
1 ـ مدينه، بصره، اهواز، فارس (شيراز)، اصفهان، رى ، سمنان، دامغان، نيشابور، توس، سرخس، مرو.
2 ـ مدينه، بصره، اهواز،اصفهان، كوه آهوان، سمنان، نيشابور، توس، سرخس، مرو.
3 ـ مدينه، بصره، اهواز،اصفهان، يزد، طبس، نيشابور، توس، سرخس، مرو.
4 ـ مدينه، بصره، اهواز، فارس (شيراز)، كرمان، طبس، نيشابور، توس، سرخس، مرو.
اگر به اين نقشه مراجعه كنى ، مى توانى مسير سفر تاريخى امام را بهتر در ذهن بسپارى .
حديث سلسلة الذهب
امام رضا(ع) در اين سفر تاريخى ، هر جا كه توانست كوشيد تا مردم را با اسلام، قرآن، تشيع، اخلاق اسلامى ، آرمانهاى دينى و احكام مذهبى آشنا سازد. از جمله مهمترين فرازهاى اين سفر، توقف امام در نيشابور و سخن تاريخى ايشان در جمع گروه بسيارى از مردم و حديث شناسان اين شهر است.
آشنايى با اين سخن و حديث امام براى همه ما جالب است.
اين حديث به (سلسلة الذهب) شهرت دارد. دليل اين نامگذارى را خواهى دانست. اما بهتر آن است كه نخست، با چگونگى بيان حديث و اصل آن آشنايى پيدا كنى :
دو تن از حديث شناسان نيشابور خدمت امام رضا(ع) رسيده، گفتند:
اى بزرگوار!
اى بازمانده از دودمان امامان!
اى سلاله پاك پاكان!
اى فرزند پيامبر!
به حق پدران و اجداد پاك و نياكان نيكومقام سوگندت مى دهيم كه پرده را بردارى ، رخسار خود را به ما نشان دهى و حديثى از نياكان خود را براى ما بازگو فرمايى ... تا خاطره اى فراموش نشدنى از شما داشته باشيم.
امام كاروان را از حركت بازداشت، پرده هودج را كنار زد...
انبوه جمعيت مى كوشيدند تا خود را به امام نزديك كنند...
اما آنان كه حديث مى نوشتند از مردم خواستند كه آرام باشند تا آنان بتوانند سخن امام را بشنوند و آن را براى تاريخ ثبت كنند و به يادگار بنويسند.
آن گاه امام چنين فرمود:
پدرم بنده شايسته خدا، موسى بن جعفر،
از پدرش جعفر بن محمد،
و او از پدرش محمد بن على ،
و او از پدرش على بن الحسين،
و او از پدرش حسين بن على ،
و او از پدرش على بن ابى طالب،
نقل كرده كه از پيامبر(ص) شنيده است،
و پيامبر از جبرئيل دريافت كرده
كه خداوند فرموده است:
كلمه لا اله الا الله دژ استوار من است. هر كس كه وارد آن دژ شود از عذاب من ايمن خوهد بود.
گوشها شنيدند و قلمها نوشتند... در ميان مردم همهمه افتاد. دهها هزار مرد و زنى كه اين سخن را دريافتند آن را براى يكديگر باز مى گفتند... كاروان امام به راه افتاد، اما حضرت ندا در داد و آن را از رفتن بازداشت و فرمود:
با شرايط آن... و من از شرطهاى آن هستم.
امام در اين حديث بسيار كوتاه و فشرده، نكات بسيار بلندى را بيان فرموده است. به اين نكات توجه كن:
1 ـ اهميت مسأله توحيد و محور بودن آن در انديشه اسلامى .
2 ـ پيوستگى معارف خاندان امامت به شخص پيامبر اسلام(ص) و به سرچشمه وحى .
3 ـ پيوند گسست ناپذير توحيد با رهبرى .
4 ـ تثبيت امامت حضرت رضا عليه السلام و ردّ ديدگاه كسانى كه به امامت ايشان باور نداشتند.
اما چرا اين حديث را (سلسلة الذهب) ناميده اند؟
وقتى جمله اى از كسى نقل مى شود، گاه چندين نفر در بازگو كردن آن نقش دارند و آن را از قول كسان ديگر روايت مى كنند. اين افراد را در اصطلاح علم حديث، (سلسله سند حديث) مى گويند. مثلاً در همين حديث، كه امام رضا(ع) اين سخن را از قول پدران خود نقل مى فرمايد، اين افراد، سلسله سند اين حديث ناميده مى شوند. از آن جا كه همه اين افراد، امامان عزيز ما شيعيان هستند، اين حديث در تاريخ به عنوان حديثى كه همه سلسله سند آن طلايى و زرّين هستند معروف شده است و آن را (سلسلة الذهب، يعنى رشته طلايى ) نام داده اند.
اين حديث از آن زمان كه از زبان مبارك امام شنيده شد، همواره مورد توجه و عنايت حديث شناسان، تاريخ نويسان و هنرمندان بوده است. تا كنون نيز هنرمندان آن را به شيوه هاى مختلف نوشته و عرضه كرده اند. با انتخاب اينجا مى توانى چندين تابلو را كه اين حديث را در آن نوشته اند، ببينى .
امام رضا عليه السلام در خراسان
به هرترتيب، امام رضا(ع) وارد شهر مرو، مقر حكومت مأمون شد. مأمون مجلسى آراست و در آن امام را در مراسمى رسمى ، به ولى عهدى خود منصوب كرد. حضرت در آن مجلس، حكم مأمون را گرفته، بر آن يادداشتى نوشت و با تيزبينى و درايتى كه برخاسته از مقام امامت ايشان بود، به ارزشهاى والاى اسلامى اشاره نمود و در برابر دسيسه اى كه مأمون چيده بود با ياد و نام اهل بيت عليهم السلام، حقانيت ايشان و تصريح به عمر كوتاه خود، فهماند كه اين منصب را با انگيزه شخصى نپذيرفته و تنها عامل قبول اين سمت، پافشارى مأمون بوده است.
برخوردهاى حكيمانه امام با اين مسأله، چه در طول سفر و چه در ايام اقامت در مرو، سبب شد تا بر خلاف پندار مأمون، امام بيش از گذشته در ميان مردم شناخته شود و در دل ايشان جاى گيرد.. اين امر موجب اين شد كه مأمون در فاصله اى نه چندان دراز، از ترفند شكست خورده خود احساس ناراحتى كند و در انديشه محدود ساختن فعاليت هاى امام و حتى از ميان بردن ايشان فرو رود.
يكى از نشانه هاى اين امر، جلوگيرى وى از برپايى نماز عيد فطر به امامت حضرت رضا عليه السلام است.
دو تن از شاهدان، واقعه را چنين روايت كرده اند:
عيد فطر فرا رسيد... مأمون _ شايد _ به دليل بيمارى ، به امام رضا(ع) پيام داد كه نماز عيد را به جاى وى برپا دارد. امام، بر پايه آن چه قبلاً شرط كرده بود كه در مراسم حكومتى دخالت نكند، از قبول اين امر خوددارى ورزيد. اما مأمون پيك فرستاد كه هدف از اين پيشنهاد، تثبيت امر ولايت عهدى شماست و دوست دارم مردم به اين وسيله اطمينان پيدا كنند كه ولايتعهدى را براستى پذيرفته اى !
امام پيشنهاد وى را پذيرفت به اين شرط كه نماز را همچون جدّش رسول خدا (ص) برپا دارد. مأمون هم قبول كرد و دستور داد تا نظاميان و درباريان و همه مردم صبح روز عيد نزديك خانه امام گرد هم آيند و امام را از منزل تا محل نماز همراهى نمايند.
امام از خانه خارج شد، در حالى كه خود را خوشبو ساخته، عبايى بر دوش انداخته، عمامه اى بر سر نهاده، عصايى در دست گرفته و با پاى برهنه، با گامهايى استوار رهسپار شد تا نماز عيد را بخواند. امام كه تكبير مى گفت، فرياد تكبير مردم در سراسر شهر طنين انداخت، نظاميانى كه سواره بودند از مركب پياده شدند، و همه به پيروى از امام، پاى خويش را برهنه ساختند.
فضل بن سهل، وزير زيرك مأمون، با ديدن اين صحنه، خود را به خليفه رساند و مأمون را از جوّ شهر آگاه ساخت و يادآور شد كه اگر اين گردهمايى ادامه يابد، جايگاه خليفه در ديدگاه مردم از ارجمندى مى افتد و همه دلها به امام مى گرود. پس مأمون نيز فرمان داد كه امام را از نيمه راه بازگرداندند و نماز اقامه نشد.
در بازگشت، امام با اندوه بسيار فرمود:
بارخدايا! اگر وضعيت كنونى جز با مرگ من دگرگون نمى شود، هم اينك در آن شتاب فرما!
شهادت امام رضا عليه السلام
مأمون كه روز به روز گرايش بيشتر مردم به امام رضا(ع) را مى ديد، در برابر هم مسلكان خود، يعنى خاندان عباسى هيچ بهانه اى نداشت. پس تصميم گرفت راهى بغداد شود تا از نزديك با ايشان به گفت و گو بنشيند.
اما آيا او در اين سفر چه ارمغانى براى آنان به همراه داشت؟
آيا مى توانست امام را از ولايتعهدى بركنار كند؟
آيا مى توانست بيعت گسترده اى كه از مردم گرفته بود، ناديده بگيرد؟
آيا مى توانست واكنش مردم به بركنارى امام را تحمل كند؟
آيا مى توانست در برابر ناخرسندى انبوه شيعيان و پيروان امام، دليل قانع كننده اى بياورد؟
اين جاست كه بارديگر مأمون چهره واقعى خود را نمايان مى سازد و به خشونت پنهان و سياست بازى روى مى آورد.
او نخست، وزيرش فضل بن سهل را مى كشد و بر جنازه او اشك مى ريزد و براى يافتن قاتلان او جايزه تعيين مى كند و آن گاه كه آنان را دستگير مى كنند، آنان شهادت مى دهند كه مأمون خود به اين كار فرمان داده است، اما او ناباورانه آنان را مى كشد.
سپس برنامه حذف امام رضا(ع) را دنبال مى كند، اما مى كوشد كه اين برنامه را به گونه اى عملى سازد كه دامان خود او از اين امر پاك نشان دهد. پس در راه سفر به بغداد، در توس توقف مى كند و در همان جا با خوراندن انار يا انگور زهرآلود به حضرت، امام رضا(ع) را مسموم مى سازد و مانند آن چه پس از قتل فضل بن سهل كرد، در اين جا نيز بر پيكر پاك امام اشك مى ريزد و حضرت را در كنار قبر پدر خود هارون الرشيد دفن مى كند.
امام رضا(ع) پيشتر، شهادت خود به دست مأمون را به برخى از ياران خود گوشزد كرده بود. از جمله يك بار به دو تن از اصحاب خويش فرموده بود:
اينك هنگام بازگشت من به سوى خدا فرا رسيده و زمان آن است كه به جدم رسول خدا(ص) و پدرانم بپيوندم. تومار زندگى ام به انجام رسيده است. اين حاكم خودكامه (مأمون) تصميم گرفته است كه مرا با انگور و انار مسموم به قتل برساند.
در ميان نقل قول هاى گوناگون درباره روز و ماه و سال شهادت امام رضا(ع)، مشهورتر آن است كه حضرت در روز جمعه، آخر ماه صفر سال 203 هجرى قمرى به شهادت رسيده، در حالى كه 55 سال از عمر مبارك امام سپرى شده است.
آيا مى دانى از آن تاريخ تا كنون چند سال مى گذرد؟
محل شهادت امام هم به گفته همه تاريخ نويسان، شهر توس و محل دفن ايشان نيز در باغ حميد بن قحطبه در سناباد بوده كه بعدها (مشهد الرضاـمحل شهادت امام رضا عليه السلام) نام گرفته و اينك به نام مشهد شهرت دارد.

آرى ... دوست عزيزم!
گويا چنين مقدّر بود كه فرزندى از نسل پاك پيامبر اكرم (ص) و امامى از امامان شيعه، در سرزمينى دور از مدينه پيامبر به شهادت رسد، تا مرقد نورانى اش قلب ميليونها انسان خداجوى دلباخته را به ولايت فراخواند و بارگاهش پناهگاه دلهاى شكسته اى باشد كه در اين سوى خاك در پناه آن مزار با شكوه به آرامش رسند.
سلام بر هشتمين امام پاك!
سلام بر هشتمين جانشين پيامبر!
سلام بر او....
آن گاه كه زاده شد...
آن گاه كه مظلومانه به شهادت رسيد..
و آن گاه كه در اوج عظمت و شكوه، گام بر صحنه رستاخيز گذارد.


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 22 دی 1393برچسب:, | 17:15 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

در مورد امام رضا (ع)

هشتمين پيشواي شيعيان امام علي بن موسي الرضا عليه السلام در مدينه ديده به جهان گشود.

كنيه ها

ابوالحسن و ابوعلي

لقبها

رضا، صابر، زكي، ولي، فاضل ، صديق، رضي، سراج الله، نورالهدي، قرة عين المؤمنين،كافي الخلق

مشهورترين لقب

مشهورترين لقب آن حضرت رضا است و در سبب اين لقب گفته اند: او از آن روي رضا خوانده شد كه در آسمان خوشايند و در زمين مورد خشنودي پيامبران خدا و امامان پس از او بود. همچنين گفته شده : از آن روي كه همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند. سر انجام، گفته شده است: از آن روي او را رضا خوانده اند كه مأمون به او خشنود شد.

مادر امام

در روايتهاي مختلفي كه به ما رسيده است نامها و كينه ها و لقبهاي ام البنين، نجمه، خيزران، طاهره و شقرا، را براي مادر آن حضرت آورده اند.

درباره روز، ماه و سال ولادت و همچنين وفات آن حضرت اختلاف است.

ولادت آن حضرت را به سالهاي (148 و 151 و 153ق) و در روزهاي جمعه نوزدهم رمضان، نيمه همين ماه، جمعه دهم رجب و يازدهم ذي القعده ناميده اند

روز شهادت

روز وفات آن حضرت را نيز به سالهاي (202 و 203 و 206ق) دانسته اند.

اما بيشتر بر آنند كه ولادت آن حضرت در سال (148ق) يعني همان سال وفات امام صادق عليه السلام بوده است

در باره تاريخ وفات آن حضرت نيز عقيده اكثر عالمان همان سال(203ق) است.

بنابر اين روايت، عمر آن حضرت 55 سال مي شود كه 25 سال آن را در كنار پدر خويش سپري كرده و 20 سال ديگر امامت شيعيان را بر عهده داشته است.

اين 20سال مصادف است با دوره پاياني خلافت هارون عباسي، پس از آن سه سال دوران خلافت امين، و سپس ادامه جنگ و جدايي ميان خراسان و بغداد به مدت حدود دو سال، و سر انجام دوره اي از خلافت مأمون.

فرزندان

گرچه كه نام پنج پسر و يك دختر براي ايشان ذكر كرده اند، اما چنان كه علامه مجلسي مي گويد: حداكثر تنها از جواد به عنوان فرزند او نام برده اند.

به دسيسه مامون و با  سم او به شهادت رسيد و پيكر مطهر او را در طوس در قبله قبه هاروني سراي حميد بن قحطبه طايي به خاك سپردند و امروز مرقد او مزار آشناي شيفتگان است.


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393برچسب:, | 19:0 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

ابوالحسن علی بن موسی الرضا (۱۴۸۲۰۳ ه‍. ق)، ملقب به «رضا» امام هشتم شیعیان دوازده امامی که وی را با عنوان امام رضا یاد می‌کنند. پدر او ابوالحسن موسی الکاظم‌الصابر (امام کاظم) هفتمین امام شیعیان و مادرش طبق روایات مختلف نام‌ها، کنیه‌ها و لقب‌های «ام‌البنین، نجمه، سکن و تکتم» را دارد. زادگاه علی بن موسی شهر مدینه بود و در توس درگذشت. شیعیان مأمون خلیفهٔ عباسی را که او را ولیعهد حکومت عباسیان کرده بود را مسئول وفاتش می‌دانند. مقبرهٔ وی در شهر مشهد قرار دارد و سالانه مورد بازدید میلیون‌ها مسلمان شیعه و سنی[۳] از ایران، پاکستان، بحرین، عراق و دیگر کشورها قرار می‌گیرد.

القاب و کنیه‌ها

کنیه‌ها: ابوالحسن و ابوعلی

لقب‌ها: رضا، صابر، زکی، ولی، وفی، صدیق، رضی، شمس الشموس، معین الضعفاء و الفقراء، غریب الغربا، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفو الملک، رب‌السریر، رئاب التدبیر، شمس توس، خورشید ولایت، ضامن آهو، عالم آل محمد، ثامن الحجج، امام الرئوف

جناب پروفسور نجابت که هم اکنون ساکن کشور آلمان می باشد در مصاحبه با یکی از شبکه های تلویزیونی داستان جالبی از شفا گرفتن جوانی که برای مداوا به ایشان مراجعه کرده بود را بیان کرد. ایشان فرمود: روزی جوانی به نام درویش به من مراجعه کرد. او به علت اصابت ترکش به گردنش قادر به میل کردن غذا نبود و به محض اینکه چیزی میل می کرد تمامی آنها از گردن او خارج می شد. او که در ایران نتوانسته بود به صورت کامل معالجه شود برای مداوا به کشور آلمان سفر کرد. ایشان می گوید: من تمامی تلاش خودم را کردم تا او را مداوا کنم و در این امر تقریبا 80% موفق شدم ولی متأسفانه به طور کامل بهبودی او بازنگشت. او از فرط گرسنگی مانند نی شده بود و اگر همینگونه پیش می رفت زندگی اش به خطر می افتاد. روزی او را صدا زدم و به او گفتم: آقا درویش، من تمام تلاش خودم را برای سلامتی تو انجام دادم و دیگر از علم طب برای تو کاری بر نمی آید و وجودت در اینجا بی فایده می باشد . تو باید وسایل خود را جمع کنی و به مشهد خدمت امام رضا علیه السلام بروی و خود را خدمت حضرت دخیل ببندی تا که ایشان تو را شفا دهند. ایشان می گوید: تقریبا شش ماه بعد من در مطب خود نشسته بودم که جوانی وارد شد و در مقابل من نشست . کمی به او نگاه کردم.در ابتدا او را نشناختم چرا که او با آن درویش شش ماه قبل بسیار تفاوت کرده بود.جوانی که از فرط لاغری جانی در بدن نداشت به جوان زیبا و رشیدی تبدیل شده بود. داستان را از او پرسیدم و او گفت: آقای دکتر،همانطور که شما دستور دادید من همان روز ساکم را بستم و رفتم به طرف مشهد که خودم را دخیل ببندم و شفای خود را از امام رئوف بگیرم و همینطور هم شد. به او گفتم حال چرا به اینجا آمده ای،او گفت: آمدم به خاطر راهنمایی که به من کردید و جان مرا نجات دادید از شما تشکر کنم...
 
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

 

سال گذشته یک ژاپنی در شهرستان آستارا مسلمان شد و نام خود را رضا گذاشت. «آتسوشی ناکانه» مهندس رایانه ژاپنی با مطالعه فرهنگ اسلامی ایرانی به دین مقدس اسلام و مذهب تشیع مشرف شد. آتسوشی ناکانه تاجر ژاپنی ساکن توکیو و مهندس رایانه است. وی مدت هفت سال است که با یک تاجر آستارایی رفت و آمد دارد و در طول این مدت با مطالعه ایران‌شناسی با فرهنگ و سنن اسلامی ایرانی آشنا شده است. در آخرین سفر خود با ارتباط صمیمی با روحانیون حوزه علمیه حضرت ولی عصر (عج) آستارا ، به دین مقدس اسلام و مذهب تشیع مشرف شد و نام مبارک رضا را برای خود برگزید.

 

 

 

با توجه به علاقمندی‌اش به ساحت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) «رضا ناکانه» دل نوشته‌ای برای نهمین جشنواره نامه‌ای به امام رضا (ع) در مازندران ارسال کرد. «رضا ناکانه» خطاب به امام رئوف نوشته است: به نام خدا در شهر مشهد مقدس هر کجا باشم هر کار بکنم، چراغ حرم همیشه دیده می‌شود. آن نور شما است. نور مهر و آرامش است. آن نور بدون پایان همه جا می‌رسد. حتی سرزمین آخر شرق دنیا که من هستم. هر وقت چشم می‌بندم نور شما را می‌بینم. در‌‌ همان لحظه سروصدای دلم از بین می‌رود. احساس پاک به دست می‌آورم و برای شما دلم خیلی تنگ می‌شود. ای امام دانا ، با نور شما راه من را روشن کنید. ‌ای امام عاشقانه ، با نور شما مرا حفظ کنید.

 

چند داستان از زندگى امام رضا(ع)

زندگانى حضرت امام رضا(ع) پر است از لحظاتى نورانى و شگفت انگيز كه دل شيفتگان را مى‏برد . از كتاب «ديوان خدا» نوشته نعيمه دوستدار ـ كه بر اساس منابع موثق تدوين يافته ـ چند داستان برگزيده‏ايم كه تقديم عاشقان اهل بيت مى‏كنيم.

نشانه موى پيامبر(ص)

مردى از نوادگان انصار خدمت امام رضا(ع) رسيد. جعبه‏اى نقره‏اى رنگ به امام داد و گفت :

«آقا! هديه‏اى برايتان آورده‏ام كه مانند آن را هيچ كس نياورده است». بعد در جعبه را باز كرد و چند رشته مو از آن بيرون آورد و گفت: «اين هفت رشته مو از پيامبر اكرم(ص) است. كه از اجدادم به من رسيده است». حضرت رضا(ع) دست بردند و چهار رشته مو از هفت رشته را جدا كردند و فرمود: «فقط اين چهار رشته، از موهاى پيامبر است».

مرد با تعجب و كمى دلخورى به امام نگاه كرد و چيزى نگفت. امام كه فهميد مرد ناراحت شده است، آن سه رشته مو را روى آتش گرفت. هر سه رشته سوخت، اما به محض اين كه چهار رشته موى پيامبر(ص) روى آتش قرار گرفت شروع به درخشيدن كرد و برقشان چهره مرد عرب را روشن كرد.

صحبت گنجشك با امام (ع)

راوى: سليمان (يكى از اصحاب امام رضا(ع)

حضرت رضا(ع) در بيرون شهر، باغى داشتند. گاه‏گاهى براى استراحت به باغ مى‏رفتند. يك روز من نيز به همراه آقا رفته بودم. نزديك ظهر، گنجشك كوچكى هراسان از شاخه درخت پركشيد و كنار امام نشست. نوك گنجشك، باز و بسته مى‏شد و صداهايى گنگ و نا مفهوم از گنجشك به گوش مى‏رسيد. انگار با جيك جيك خود، چيزى مى‏گفت.

امام عليه السلام حركت كردند و رو به من فرمودند: «ـ سليمان!... اين گنجشك در زير سقف ايوان لانه دارد. يك مار سمى به جوجه‏هايش حمله كرده است. زودباش به آن‏ها كمك كن!. ..

با شنيدن حرف امام ـ در حالى كه تعجب كرده بودم ـ بلند شدم و چوب بلندى را بر داشتم . آن قدر با عجله به طرف ايوان دويدم كه پايم به پله‏هاى لب ايوان برخورد كرد و چيزى نمانده بود كه پرت شوم...

با تعجب پرسيدم: «شما چطور فهميديد كه آن گنجشك چه مى‏گويد؟» امام فرمودند: «من حجت خدا هستم... آيا اين كافى نيست؟!»

ميهمان دوستى امام(ع)

راوى: يكى از نزديكان امام رضا(ع)

مرد گفت: «سفر سختى بود. يك ماه طول كشيد».

امام رضا (ع) فرمودند: «خوش آمدى!»

ـ « ببخشيد كه دير وقت رسيدم. بى‏پناه بودن مرا مجبور كرد كه در اين وقت شب، مزاحم شما شوم».

امام لبخند زدند و فرمودند: «با ما تعارف نكن! ما خانواده‏اى ميهمان دوست هسيتم».

در اين هنگام روغن چراغ گرد سوز فرو نشست و شعله‏اش آرام آرام كم نور شد. ميهمان دست برد تا روغن در چراغ بريزد، اما امام دست او را آرام برگرداند و خود، مخزن چراغ را پر كرد. مرد گفت: «شرمنده‏ام! كاش اين قدر شما را به زحمت نمى‏انداختم».

امام در حالى كه با تكه پارچه‏اى، روغن را از دستش پاك مى‏كرد، فرمودند: ما خانواده‏اى نيستيم كه ميهمان را به زحمت بيندازيم».

ابرهاى سياه

راوى: حسين بن موسى

از شما چه پنهان شك داشتم. نه به شخص امام رضا(ع) نه!... فقط باورم نمى‏شد كه واقعا امامان معصوم، بتوانند قبل از اتفاقات از همه چيز اطلاع داشته باشند.

آن روز صبح به همراه امام رضا(ع) از مدينه خارج شديم.

در راه فكر كردم كه چقدر خوب مى‏شد اگر مى‏توانستم امام را آزمايش كنم.

در همين فكرها بودم كه امام پرسيدند:

«حسين!... چيزى همراه دارى كه از باران در امان بمانى؟!»

فكر كردم كه امام با من شوخى مى‏كند، اما به صورتش كه نگاه كردم، اثرى از شوخى نديدم . با ترديد گفتم: «فرموديد باران؟! امروز كه حتى يك لكه ابر هم در آسمان نيست...»

هنوز حرفم تمام نشده بود كه با قطره‏اى باران كه روى صورتم نشست، مات و مبهوت ماندم .

سرم را كه بالا گرفتم، زبانم بند آمد. ابرهاى سياه از گوشه و كنار آسمان به طرف ما مى‏آمدند و جايى درست بالاى سر ما، درهم مى‏پيچيدند. بعد از چند لحظه آن قدر باران شديد شد كه مجبور شديم به شهر برگرديم.

شربت گوارا

راوى: ابو هاشم جعفرى

به سخنان امام گوش مى‏دادم. هوا گرم بود و آفتاب ظهر، شدت گرما را بيش تر مى‏كرد. تشنگى تمام وجودم را فرا گرفته بود. شرم و حياى حضور امام، مانع از آن شد كه صحبتشان را قطع كنم و آب بخواهم. در هيمن موقع امام كلامش را قطع كرد و فرمودند: ـ «كمى آب بياوريد !»

خادم امام ظرفى آب آورد و به دست ايشان داد. امام، براى اين كه من، بدون خجالت،آب بخورم، اول خودشان مقدارى از آب را نوشيدند وبعد ظرف را به طرف من دراز كردند. من هم ظرف آب را گرفتم و نوشيدم.

نه! نمى‏شد. اصلا نمى‏توانستم تحمل كنم. انگار آب هم نتوانسته بود درست و حسابى تشنگى‏ام را از بين ببرد. تازه، بعد از يك بار آب خوردن درست نبود كه دوباره تقاضاى آب كنم. اين بار هم امام نگاهى به چهره‏ام كردند و حرفش را نيمه تمام گذاشت: «كمى آرد و شكر و آب بياوريد.»

وقتى خادم براى امام رضا(ع) آرد و شكر و آب آورد، امام آرد را در آب ريخت و مقدارى هم شكر روى آن پاشيد. امام برايم شربت درست كرده بود. نمى‏دانم از شرم بود يا از خوشحالى كه تشكر را فراموش كردم. شايد در آن لحظه خودم را هم فراموش كرده بودم. با كلام امام رضا(ع) ناخود آگاه دستم به طرف ظرف شربت دراز كردم.

ـشربت گوارايى است. بنوش ابوهاشم!... بنوش كه تشنگى‏ات را از بين مى‏برد.

شما امام من هستيد

يكى از دوستان ابن ابى كثير

بعد از شهادت امام موسى كاظم (ع)، همه درباره امام بعدى دچار شك و ترديد شده بودند. همان سال براى زيارت خانه خدا و ديدار بستگانم به مكه رفتم.

يك روز، كنار كعبه، على بن موسى الرضا(ع) را ديدم. با خود گفتم: «آيا كسى هست كه اطاعتش بر ما واجب باشد؟»

هنوز حرفم تمام نشده بود كه حضرت رضا (ع) اشاره‏اى كردند و گفتند: «به خداقسم! من كسى هستم كه خدا اطاعتش را واجب كرده است».

خشكم زد. اول فكر كردم شايد متوجه نبوده‏ام و با صداى بلند چيزى گفته‏ام. اما خوب كه فكر كردم، يادم آمد كه حتى لب‏هايم هم تكان نخورده‏اند. با شرمندگى به امام رضا(ع) نگاه كردم وگفتم: «آقا... گناه كردم... ببخشيد!... حالا شما را شناختم. شما امام من هستيد» .

حرف «ابن ابى‏كثير» كه به اين جا رسيد نگاهش كردم... بغض راه گلويش را گرفته بود.

آخرين طواف

راوى: موفق (يكى از خادمان امام(ع))

حضرت جواد عليه السلام پنج ساله بود. آن سفر، آخرين سفرى بود كه همراه با امام رضا (ع) به زيارت خانه خدا مى‏رفتيم. خوب به ياد دارم...

حضرت جواد را روى شانه‏ام گذاشته بودم و به دور خانه خدا طواف مى‏كرديم. در يكى از دورهاى طواف، حضرت جواد خواست تا در كنار «حجر الاسود» بايستيم. اولحرفى نزدم، اما بعد هرچه سعى كردم از جا بلند نشد. غم، در صورت كوچك و قشنگش موج مى‏زد. به زحمت امام رضا(ع) را پيدا كردم و هرچه پيش آمده بود، گفتم. امام، خود را به كنار حجر الاسود رساند. جملات پدر و پسر را خوب به ياد دارم.

ـ «پسرم! چرا با ما نمى‏آيى؟»

«نه پدر! اجازه بدهيد چند سؤال از شما بپرسم، بعد به همراه شما مى‏آيم»

«بگو پسرم!»

پدر! آيا مرا دوست داريد؟»

«البته پسرم»

«اگر سؤال ديگرى بپرسم، جواب مى‏دهيد؟»

«حتما پسرم»

«پدر!... چرا طواف امروز شما با هميشه فرق دارد؟ انگار امروز آخرين ديدار شما با كعبه است».

سكوت سنگينى بر لب‏هاى امام نشست. ياد سفر امام به خراسان افتادم. به چهره امام خيره شدم. اشك درچشم امام جمع شده بودم. امام فرزندش را در آغوش گرفت. ديگر نتوانستم طاقت بياورم و... .

سؤالى كه فراموش كرده بوديم

راوى: اسماعيل بن مهران

من و «و احمد بزنطى» در ده صريا در مورد سن حضرت رضا(#) صحبت مى‏كرديم. از احمد خواستيم كه وقتى به حضور امام رسيديم، يادآورى كند كه سن امام را از خودشان بپرسيم.

روزى توفيق ديدار امام، نصيبمان شد. آن موقع، ما، جريان سؤال از سن امام را به كلى فراموش كرده بوديم، اما به محض اين كه احمد را ديد، پرسيد:

«احمد!.. چند سال دارى؟»

ـسى و نه سال.

امام فرمود: «اما من چهل و چهار سال دارم».

به سوى شهر غربت

راوى: سجستانى

روز عجيبى بود. فرستاده مأمون ـ خليفه عباسى ـ آمده بود تا امام را از مدينه به سوى خراسان روانه كند. چهره و حركات امام، همه و همه، نشانه‏هاى جدايى بودند. وقتى خواست با تربت پيامبر(ص) وداع كند، چند بار تا كنار حرم رسول خدا رفت و برگشت. انگار طاقت جدايى را نداشت.

طاقت نياوردم. جلو رفتم و سلام كردم. به خاطر مسافرت و اين كه قرار بود امام به جاى مأمون در آينده خليفه شود، به ايشان تبريك گفتم، اما با ديدن اشك امام، دلم گرفت. سكوت تلخى روى لب‏هايم نشست. امام فرمودند:

«خوب مرا نگاه كن!... حركتم به سوى شهر غربت است و مرگم هم در همان جاست... سجستانى! ... بدن من در كنار قبر هارون ـ پدر مأمون ـ دفن خواهد شد».

گليم كهنه اتاق

راوى: نعمان بن سعد

كنار امير المؤمنين على(ع) نشسته بودم. امام نگاهى به من كردند و فرمودند:

«نعمان!... سال ها بعد، يكى از فرزندان من در خراسان با زهر كشنده‏اى شهيد خواهد شد. اسم او مثل اسم من، على است. اسم پدرش هم مانند پسر «عمران» ، موسى است. اين را بدان ! هر كس كه قبر او را زيارت كند، خدا تمام گناهان قبل از زيارتش را خواهد بخشيد... به خاطر پسرم على».

حرف امام كه تمام شد، سكوت كردم و به گليم كهنه اتاق خيره شدم. با خودم گفتم: «اين درست !... اما من چرا گناه كنم كه به خاطر بخشش، امام رضا عليه السلام را زيارت كنم؟ بايد به خاطر دلم و براى محبتم به اهل بيت(ع) او را زيارت كنم».

به امام نگاه كردم. انگار با لبخندش حرفم را تأييد مى‏كرد.

در ياد مايى

راوى عبد الله بن ابراهيم غفارى

تنگ دست بودم و روزگارم به سختى مى‏گذشت.

يكى از طلبكارهايم براى گرفتن پولش مرا در فشار گذاشته بود. به طرف صريا حركت كردم تا امام رضا(ع) را ببينم. مى‏خواستم خواهش كنم كه وساطت كنند از او بخواهد كه مدتى صبر كنند.

زمانى كه به خدمت امام رسيدم، مشغول صرف غذا بودند. مرا هم دعوت كرد تا چند لقمه‏اى بخورم. بعد از غذا، از هر درى سخن به ميان آمد و من فراموش كردم كه اصلا به چه منظورى به صرياء آمده بودم. مدتى كه گذشت، حضرت رضا(ع)، اشاره كردند كه گوشه سجاده‏اى را كه در كنارم بود، بلند كنم. زير سجاده، سيصد و چهل دينار بود. نوشته‏اى هم كنار پولها قرار داشت. يك روى آن نوشته بود: «لا اله الا الله، محمد رسول الله، على ولى الله». و در طرف ديگر آن هم اين جملات راخواندم: «ما تو را فراموش نكرده‏ايم. با اين پول قرضت را بپرداز! بقيه‏اش هم خرجى خانواده‏ات است».

كوه و ديگ

راوى: اباصلت هروى

همراه امام وارد «مرو» شديم. نزديك «ده سرخ» توقف كرديم. مؤذن كاروان، نگاهى به خورشيد كرد و رو به امام گفت: «آقا! ظهر شده است».

امام پياده شدند و آب خواستند. نگاهى به صحرا كرديم. اثرى از آب نبود. نگران بر گشتيم . اما ازتعجب زبانمان بند آمد. امام با دست‏شان مقدارى از خاك را گود كرده بود و چشمه‏اى ظاهرشده بود.

وارد «سناباد» شديم. كوهى نزديك سناباد بود كه از سنگ آن، ديگ‏هاى سنگى مى‏ساختند. امام به تخته سنگى از كوه تكيه دادند و رو به آسمان گفتند:

«خدايا!... غذاهايى را كه مردم با ديگ‏هاى اين كوه مى‏پزند، مورد لطفت قرار ده و به اين غذاها بركت عطا كن!»

فكر مى‏كنم خدا به بركت دعاى امام، به كوه، نظر خاصى كرد. چون امام خواستند كه از آن روز به بعد، غذايشان را فقط در ديگ‏هايى بپزيم كه از سنگ آن كوه ساخته شده باشد.

روز بعد، پس از كمى استراحت، امام به طرف محلى كه «هارون» ـ پدر مأمونـ در آن دفن شده بود، حركت كردند. مأموران حكومتى جار زدند كه امام مى‏خواهد قبر هارون را زيارت كند، اما امام با يك حركت ساده نقشه‏هاى مأموران را نقش بر آب كرد. آن حركت هم اين بود كه كنار قبر هارون ايستادند و با انگشت، خطى در كنار قبر، كشيدند. بعد رو به ما فرمودند :

ـ اين جا قبر من خواهد شد... شيعيان ما به اين جا خواهند آمد و مرا زيارت خواهند كرد ... و هركس به ديدار قبرم بيايد، خدا لطفش را شامل حال او خواهد كرد.

بعد رو به قبله ايستادند و نماز خواندند و با سجده‏اى طولانى، چيزهايى را زير لب زمزمه كردند. اشك در چشمم جمع شده بود.

مجله هنر دينى ،شماره 6

 

شخصیت علمی
امام هشتم‏ علیه السلام، چونان
نياكان وارسته‏اش، از مقام علمى والايى برخوردار بود، تا آن جا كه وی را «عالم آل
محمد صلی الله علیه و آله و سلم» لقب داده ‏اند.

اباصلت از محمدبن اسحاق بن
موسى بن جعفر علیه السلام نقل كرده است:
«امام موسى بن جعفر علیه السلام، به
فرزندانش مى فرمود، برادرتان، على بن موسى، داناى خاندان پيامبر صلی الله علیه و
آله و سلم است. نيازها و پرسش هاى دينى خود را از وى فرا گيريد و آنچه را به شما
تعليم داد، به خاطر بسپاريد، چه اين كه بارها پدرم امام صادق‏ علیه السلام به من
فرمود: داناى خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم در نسل توست و اى كاش من او
را درك كرده و مى‏ديدم.»

«هذا اخوكم على بن موسى‏ عالم آل محمد صلی الله
علیه و آله و سلم فاسالوه عن اديانكم و احفظوا مايقول لكم، فانى‏ سمعت ابى‏ جعفر بن
محمد غير مرة يقول لى‏ ان عالم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم لفى‏ صلبك و
ليتنى‏ ادركته.»

با توجّه به اين كه در ميان ائمه، امام باقر علیه السلام و
امام صادق‏ علیه السلام مجال بيشترى براى تشكيل محافل علمى و نشر علوم اهل بيت پيدا
كردند، و با اين حال امام رض علیه السلام كه در اين زمينه مجال كمترى يافت عنوان
«عالم آل محمد» را دريافت كرده است، مى‏توان اين گمان را درست دانست كه مناظرات و
مباحثات علمى و اعتقادى آن حضرت از چنان اهميت و امتيازى برخوردار بوده است كه به
عنوان عالم خاندان رسالت شناخته شود.

مواسات و دلسوزى
نسبت به ديگران

يك انسان با ايمان كه در مقام رهبرى جاى دارد بايد در
باره ديگران خواهان امورى باشد كه در خود نسبت به آن امور احساس علاقه و دلبستگى مى
نمايد، و هر گونه شر وبدى را كه براى خويشتن نمى پسندد براى ديگران نيز نپسندد؛
زيرا اين گونه برابرانديشى و مواسات با ديگران، بيانگر روح و ايمان و حاكى از حس
تعاون و هماهنگى همبستگى با آنها مى باشد.

در طى احاديث صحيح اين سخن نظر
جلب نظر مى كند كه « هيچيك از شما نمى تواند براى دريافت عنوان « مؤمن » آمادگى كسب
كند، مگر آن گاه كه نسبت به برادر ايمانى خود خواهان امورى باشد كه آنها را براى
خويش نيز خواهان است ».

رعايت اين نكته اخلاقى در مورد زيردستان از اهميت
ويژه اى برخوردار است، و طى احاديث متعدّدى به همه انسانها گوشزد شده كه بايد از
رنج ديگران غافل نمانند و همبستگى خود را با آنها فراموش نكنند، چرا كه اين
زيردستان چشم اميد به مهتران و زبردستان دوخته اند تا خواسته ها و كمبودهاى مادى و
معنوى آنان به وسيله آنها تأمين و جبران گردد، و از اين رهگذر حال پريش و نابسامان
آنان سامانى گيرد و تا دردها را اندكى تسكين دهند. يك انسان بيدار و هشيار زيردستان
و محرومان را فراموش نمى كند و بيچارگان را از ياد نمى برد.

يكى از صفات
برجسته امام رضا عليه السلام مواسات و همدردى با محرومان بوده است؛ و در طى زيارت
آن حضرت اين خصيصه بزرگ اخلاقى او مطرح شده و به وى چنين خطاب مى شود:


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 19 دی 1393برچسب:, | 17:50 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

به طاها.به یاسین/به معراج احمد .به قدر وبه کوثربه رضوان وطوبی/به وحی الهی.به قرآن جاری./به تورات موسی و انجیل عیسی./بسی پادشاهی کنم در گدایی/چوباشم گدای گدایان زهرا/چه شب هاکه زهرا دعا کرده تاما./همه شیعه گردیم و بی تاب مولا/غلامی این خانواده دلیل ومراد خدا بوده از خلقت ما./مسیرت مشخص.امیرت مشخص./مکن دل دل ای دل بزن دل به دریا/

که دنیا.که دنیا.که دنیا به خسران عقبا نیرزد./به دوری ز اولاد زهرا نیرزد./واین زندگی فانی جوانی خوشی های امروزواینجا.به افسوس بسیار فردا نیرزد./اگر عاشقانه هوادار یاری./اگرمخلصانه گرفتاریاری./اگر آبرو می گذاری ز پایش./یقینا یقینا خریدار یاری./بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت./چه اندازه درندبه ها زار یاری./به شانه گرفتی غم سینه اش را./ویا چون بقیه تو سربار یاری./اگر یک نفر را به او وصل کردی./برای سپاهش تو سردار یاری./به گریه شبی را سحر کردی یا نه./چه مقدار بی تاب و بیمار یاری./دل آشفته بودن دلیل کمی نیست./اگر بی قراری بدان یار یاری./وپایان این بی قراری بهشت است./بهشتی که سرخوش ز دیدار یاری./نسیم کرامت وزیدن گرفته./وباران رحمت چکیدن گرفته./مبادا بدوزی نگاه دلت را ./که مردم بازار یوسف فروشی در این دوره ی بد شدیدن گرفته./خدایا به روی درخشان مهدی./به زلف سیاه وپریشان مهدی./به قلب رئوفش که دریای داغ است./به چشمان از غصه گریان مهدی./به لب های گرم علی یا علی اش./به ذکر حسین و حسن جان مهدی./به دست کریم و نگاه رحیمش./ به چشم امید فقیران مهدی./ به حال نیازو قنوت نمازش./ به سبحان.سبحان.سبحان مهدی./به برق نگاه و به خال سیاهش./به عطر ملیح گریبان مهدی./ به حج جمیلش .به جاه جلیلش./ به صوت حجازی قرآن مهدی./ به صبح عراق و شبانگاه شام اش./به آهنگ سمت خراسان مهدی./به جان داده های مسیر عبورش./ به شهد شهود شهیدان مهدی./مرا دائم ال اشتیاقش بگردان./مرا سینه چاک فراقش بگردان./ تفضل بفرما بر این بنده ی بی سرو پا./ مرا همدم و محرم و هم رکاب./سفر های سوی خراسان و شمام و عراقش بگردان./

یا مهدی. یا مهدی. مددی

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 18 دی 1398برچسب:, | 19:2 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |


هزارجور آدم با هزار خُلق و خَلقِ مختلف می‌آیند و در صفای صحنت مقیم می‌شوند ...
چه فرق دارد برای تو اما ...

نازِ آن مست ...
یا نیازِ این دست ...
وقتی که از کبوترها هم نمی‌گذری ...


عشق نوشت

تنها جایی که همهمه و شلوغیش ارامش بخشه....حرم توست....

تولد امام رضا(ع) رو به تمام شیعیان و محبانش تبریک میگم

السلام علیک یا سلطان عشقـــ♥ علی بن موسی الرضا

 
 
 
 

بس که دل‌تنگم اگر گریه کنم، می‌گویند:

قطره‌ای قصدِ نشان‌دادنِ دریا دارد

السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)

عشق نوشت

روی ﻓﺮش دل ﻣﻦ ﺟﻮﻫﺮی از ﻋﺸﻖ ﺗﻮ رﯾﺨﺖ

آﻣﺪم ﭘﺎک ﮐﻨﻢ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ را ،  ﺑﺪﺗﺮ ﺷﺪ...

 
 

برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:, | 17:40 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

ز عطرِ حـریم تـو اگر دوریم ،

دلخوشیم به نسیمِ گاه گاهِ نگاهـت ...

خوب میدانم از هر که تـــو دل بـردی ، خرابِ عشـقت شد ...

پس بنگر ما را ؛ به نگاهی ...

که دلها، خراب آیاد تـــوست ...

آه نوشت

این سفر همیشگی دل من است
بابلسر به مشهد …
روز دلتنگی ، راس ساعت ۸ !!!

 

 
 
 
 
 

به حلقه های ضریحت دلم گره خورده...

گره گشای من،این بار این گره مگشای


کـــاخ همـه شاهـان جهـان را که بگـردی

دربــار کسـی پنجره فولاد نــدارد

عشق نوشت

گـشـتـم بـــر در دیــوارحـریمـت

جایی ننوشتند گنهکار نیاید

السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی موسی الرضا (ع)

 

 
 
 
 

هرگز حکایت حاضر و غائب شنیده ای ؟

من در میان جمع و دلم جای دیگرست …

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

امام رضا (ع) نوشت

یا تو را باید دوست داشت

یا باید تورا دوست داشت

شرط سومی ندارد احوالات من ...

 
 
 

حاجی شدنم پیشکشت مشهدی ام کن من طالب دیدار شما زود به زودم....

السلام علیک یا سلطان عشق علی بن موسی الرضا (ع)

 

 
 
 
 

اولین حسی که با دیدن این تصویر بهت دست میده چیه؟

گـشتـم بر در دیــوار حریـمت

جایی ننوشتند گنهکار نیاید…

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا «علیه السلام»

 
 

برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:, | 17:35 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

 

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ
أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ
أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ
أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْك


سلام بر تو اى مولاى من،
من دل‏بسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توام،
و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب مى‏ جويم
و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار مى ‏كشم

 و چه زیبا در دو جمله إمام راحل(ره) فرمودند:
عالم محضر خداست، در محضر خدا "گناه" نکنید...
إلتماس دعا

 

حوادث اش ولادت حضرت محمد (ص)

در شب ولادت حضرت محمد (ص) ‏حوادث مهم و اتفاقات زیادی در اطراف جهان به وقوع پیوسته که‏ پیش از آن سابقه نداشته و یا اتفاق نیفتاده بود. به این رخدادها «ارهاصات» می گویند.

 

تولد پیامبر در روایات

ممنوعیت بالا رفتن ابلیس به آسمان های هفتگانه

سرنگونی بت ها

شکسته شدن ایوان کسری

خشک شدن دریاچه ساوه

خاموش شدن آتشکده فارس

برای خواندن جزییات هر قسمت از این اتفاقات به ادامه مطلب بروید

روایات متناسب با هفته وحدت

 

قرآن کریم:

وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللَّهِ جَمِيعاً و لاتَفَرَّقُوا

همگي به ريسمان الهي چنگ زنيد و پراكنده نشويد

آل عمران ، آيه ۱۰۳ .

 

 


پيامبرصلي الله عليه وآله :

أيُّهَا النّاسُ! عَلَيكُم بِالجَماعَةِ و إيّاكُم و الفُرقَةَ

اي مردم! بر شما باد به جماعت و بپرهيزيد از جدايي

ميزان الحكمه ، ح ۲۴۳۴

 

 

 

 

پيامبرصلي الله عليه وآله :

الجَماعَةُ رَحمَةٌ و الفُرقَةُ عَذابٌ

وحدت مايه رحمت ، و تفرقه موجب عذاب است

كنزالعمّال ، ح ۲۰۲۴۲

 

هفته وحدت گرامی باد



 

 

مقام معظم رهبری:
«بزرگان تشیّع - اعم از امام [رضوان‌الله‌علیه] و دیگران - همواره بر حفظ اتحاد امت اسلامی تأکید کرده‌اند. بنابراین آن تشیعی که با هدف دامن‌زدن به اختلافات، از رسانه‌هایی که در لندن و امریکا هستند، تبلیغ می‌شود، در مسیر شیعه‌ی واقعی نیست.‌» (20/6/1392) 

هفته ی وحدت ، هفته ی درس آموزی از كلاس معلم بشریت ، حضرت ختمی مرتبت(ص) است كه به بركت میلادش چهره ی جهان دگرگون شد ، شرك ها به توحید مبدل گشت ، عبادت خدا جای اطاعت از طاغوت ها را گرفت ، نفاق ها به یكرنگی گرائید و خصومت ها و دشمنی های چندین ساله، به " اخوت اسلامی" تبدیل شد ، مهاجر و انصار، برادر شدند و عرب و عجم، یار هم گشتند و سفید و سیاه برابر گردیدند.

دراین هفته ، رسالتمدار بزرگ، حضرت محمد بن عبدالله (ص) دیده به جهان گشود تا نعمت خدا، بربندگان تكمیل شود ، راه از چاه باز شناخته گردد و مردم در سایه نبوتش ، از ضلالت به هدایت ، از ظلمت به نور و از تفرقه به وحدت برسند.

اكنون نیز، كه هزار و چهارصد و اندی از آن تاریخ می گذرد ، ملت ما ، در سالگرد این میلاد مقدس، پرشكوهترین مراسم ، گرم ترین مجالس و باصفا ترین تجمعات را به پا می دارند تا روح اخوت اسلامی درپیکره ی اجتماع ، بیش از پیش زنده شود.

هفته وحدت مبارک 
السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه‌

«ای گشاینده‌ی گره‌های دشوار‌
ای شکننده‌ی ناملایمات و سختی‌ها‌
ﺩﺷﻮﺍری‌ها ﺑﻪ ﻗُﺪﺭﺕ ﺗﻮ ﻫﻤﻮﺍﺭ می‌شود‌
 و با لطفت؛ اسباب هر کار فراهم»!...‌

خدایا!

به عظمت صحیفه‌ی سجادیه‌
و به لطافت کلام معصوم (علیهم‌السلام)؛‌
بزرگترین گره‌ی این زمانه را بگشا!...‌
هفته وحدت مبارک

نظر قرآن در مورد وحدت میان همه جوامع بشری چیست؟

این اتحاد، یک اتحاد و وحدت جهان شمول است.
قران کریم در این زمینه مى‏فرماید کافران و مشرکانى که با شما کارى ندارند و به جامعه اسلامى ‏ضررى نمى‏ رسانند و توطئه‏ اى بر ضد مسلمانان نکرده‏ اند، گرچه دین و اعتقادشان مبغوض شماست، ولى خداى سبحان شما را نهى نمى‏ کند که با آنان رابطة مسالمت آمیز و نیکى و عدالت داشته باشید چون خداوند، عدالت‏گران را دوست دارد «لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فى الدّین ولم یخرجوکم من دیارکم أن تبرّوهم وتقسطوا إلیهم إنَّ الله یحبّ المقسطین».(۱)
همچنین قرآن در جاى دیگر، صلح و سازش بین دولت اسلام و دولت کفر را مطرح کرده، میفرماید چنانچه کافران به شما پیشنهاد صلح و سازش دادند، اظهار تمایل نشان بدهید «وإن جنحوا للسَّلم فاجنح لها»(۲) لیکن این پذیرش صلح، در صورتى است که آنان به شما تهاجم و حمله‏ اى نداشته باشند زیرا اگر آنان حمله کرده، بعضى از شما را کشتند و اموالتان را به غارت بردند، وظیفه تان مبارزه است نه صلح. هرگز وهن وسستى به خود راه ندهید و آنان را به سوى صلح و سازش فرا نخوانید چون شما برترید و خدا با شماست و هرگز اعمال شما را بى نتیجه نمیگذارد بلکه وقتى مبارزه کردید و شهید یا جان باز یا اسیر دادید، اعمالتان را به هدف می رساند و مشفوع نتیجه قرار مى دهد.

(۱) ممتحنه/ ۸
(۲) انفال/ ۶۱
آیت‏الله جوادى آملى، وحدت جوامع در نهج ‏البلاغه
امام صادق عليه السّلام فرمودند:


عَنْ أبِي عَبْدِاللهِ عليه السّلام قالَ: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَکونَ مِنْ أَصْحابِ الْقائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَلْيَعْمَلُ بِالْوَرَعِ وَمَحاسِنِ الْأَخْلاقِ وَهُوَ مَنْتَظِرٌ فَاِنْ ماتَ وَقامَ الْقائِمُ بَعْدَهُ کانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَدْرَکهُ.
کسي که دوست مي دارد از اصحاب امام قائم بشمار آيد، پس در انتظار بسر ببرد و ورع و پارسايي را پيشه خود سازد و به محاسن اخلاق بپردازد، اين چنين کسي را منتظر گويند و اگر بميرد در حاليکه امام خود را زيارت نکرده باشد، پاداش وي بسان کساني است که در رکاب امام حضور دارند.

مستدرک سفينة البحار، ج 6، ص 184 

چه کنیم تا حضرت امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف دعاگویمان شود؟!

قالَ الإِمَامُ المَهدِيّ المُنتَظَر عليه السّلام و عجل الله فرجه الشریف:
إنّي لَأَدعُوا لِمُؤمِنٍ یَذکُرُ مُصِیبَةَ جَدِّيَ الشَّهِید ثُمَّ یَدعُوا لِي بِتَعجِیلِ الفَرَجِ وَ التَّأییِد.

حضرت امام مهدی عليه السّلام و عجل الله فرجه الشریف فرمودند:
هر مؤمنی كه مصيبت جد شهيد مرا به ياد آورد، آنگاه براى تعجيل فرج و تأیید امر من دعا كند، من قطعاً برای او دعا مى كنم.

✳(مکیال المکارم: ج 2، ص 46)✳

**سلمـــان فارسی و شوق عجیبش به ظهـــور امام مهدی (عج الله)**

پیامبر اکرم از حضرت مهدی و دولت کریمهٔ ایشون برای سلمان حرفهـایی زدند...
سلمان از پیامبر خواست که زمان ظهور حضرت رو درک کنه. پیامبر فرمودند: « تو و امثال تو ایشون رو درک خواهید کرد.»
تا اینو شنید خیلی شُـکر خدا کرد ولی با نگرانی پرسید: آیا عمـر من کفاف خواهد داد؟!
رسول خدا با خواندن آیه ای از قرآن به "زنده شدن و رَجعتش در زمان ظهور" اشاره کردند و خیال سلمان رو از دیدن آن حضرت راحت کردند.

سلمان پس از شنیدن این وعدهٔ پیامبر، گریه و اشتیاقش شدّت گرفت! به حضرت عرض کرد: آیا شما قول می‌دهید؟ پیامبر فرمودند: بله، من به عهده میگیرم.
سلمان میگه: من از محضر رسول خدا بلند شدم در حالیکه دیگه برام اهمیت نداشت که چه موقع، مرگ به سراغم خواهد آمد...

[براستی دولت کریمهٔ امام مهــدی چیست که سلمان را چنین مجنون وصالش کرده؟!]

**************************

منابع:
بحارالانوار/ج۲۵/ص۲۵
دلائل الإمامه/ص۲۳۴
مصباح الشریعه/ص۶۳

ﺧﺪﺍﯾﺎ ....
ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ؛
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ...
ﺍﻣــّـﺎ ﺩﻟﺨﻮﺷﻢ ﺑﻪ ﺻﻮﺕ ﺣﺰﯾﻦ ✧ﺁﻗـﺎﯾـﯽ✧ ﮐﻪ
ﻫــﻨﻮﺯ
ﺩﺭ ﻗﻨﻮﺕ ﻫﺎﯾﺶ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :


      **ﺭَﺑَّـﻨﺎ ﺷﯿـﻌَﺘَﻨﺎ ﻣـِﻨّﺎ ** 

کسی نیامده جز او سر قرار خودش

نشسته غرق تماشای شیعیان خودش

چه انتظار عجیبی ست اینکه شب تا صبح

کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش


حضرت از شب تا همین الان شب زنده داری کردن ...
مناجات کردن ...
برای ما شیعیان استغفار کردن و ...
و ما در خواب شیرینی غرق بودیم.

((چه انتظار عجیبی ست اینکه شب تا صبح کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش)) ...

اللهم عجل لولیک الفرج 

گنجشکی که تازه جوجه هایش از تخم درآمده بودند ، پریشان و هراسان در پیشگاه امام رضا علیه السلام پر پر زد . لحظه ای به نگاه امام آرام گرفت ، پر زد و رفت .
امام رضا علیه السلام رو به یکی از اطرافیان ( سلیمان جعفری ) فرمودند : می دانی این گنجشک به من چه می گفت؟ ماری اطراف لانه اش می چرخید و از ترس جان جوجه هایش به من پناه آورده بود، این عصا را بگیر و ماررا از آن جا دفع کن.

سخت است که باور کنم به اندازه ی گنجشکی نمی فهمم که وقتی شیطان اطراف دلم پرسه می زند ، بی تامل و هراسان باید به امام زمانم پناه آورم...

سخت است که باور کنم معرفتم از گنجشک هم کمتر است که وقتی هجوم شک، خانه ی دل را برای یقین هایم می لرزاند ، باید به حریمش پناهنده شوم ...

یاصاحب الزمان خوش به حال گنجشک که می دانست شما امام  او هستید ، یعنی همه چیز او هستید ...
نيايش زيبا از امام سجاد:
الهي
دردهايي هست که نمي توان گفت
و گفتني هايي هست که هيچ قلبي محرم آن نيست
الهي
اشک هايي هست که با هيچ دوستي نمي توان ريخت
و زخم هايي هست که هيچ مرحمي آنرا التيام نمي بخشد
و تنهايي هايي هست که هيچ جمعي آنرا پر نمي کند
الهي
پرسش هايي هست که جز تو کسي قادر به پاسخ دادنش نيست
دردهايي هست که جز تو کسي آنرا نمي گشايد
قصد هايي هست که جز به توفيق تو ميسر نمي شود
الهي
تلاش هايي هست که جز به مدد تو ثمر نمي بخشد
تغييراتي هست که جز به تقدير تو ممکن نيست
و دعاهايي هست که جز به آمين تو اجابت نمي شود
الهي
قدم هاي گمشده اي دارم که تنها هدايتگرش تويي
و به آزمون هايي دچارم که اگر دستم نگيري و مرا به آنها محک بزني، شرمنده خواهم شد.
الهي
با اين همه باکي نيست
زيرا من همچو تويي دارم
تويي که همانندي نداري
مهربانيت را هيچ مرزي نيست
اي تو خالق دعا و مالک روز جزا

" آمين"...
صحيفه سجاديه


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:, | 18:45 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 دی 1398برچسب:, | 9:26 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 دی 1398برچسب:, | 9:23 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |
نماز امام زمان(عج)

این نماز را در هر زمانی می توانید بخوانید . البته در زمان های شریف مانند شب و روز جمعه ثوابش افزون خواهد بود .

طریقه خواندن نماز امام زمان(عج)

 

۱-  ۲ رکعت “به نیت امام زمان (عج)”

۲- در هر رکعت یک حمد و یک توحید خوانده شود.

۳- آیه “اِیّاکَ نَعبُدٌ و اِیّاکَ نَستَعین” در سوره حمد، ۱۰۰ مرتبه خوانده شود.

۴- ذکر های رکوع و سجده هر کدام ۷ مرتبه خوانده شود.

 

بعد از پایان نماز امام زمان

۱- یک بار “لا اله الا الله” گفته شود.

۲-  یک بار تسبیحات حضرت زهرا (علیها السلام) خوانده شود.

۳- به سجده رفته؛ “اللهم صل على محمد و آل محمد” ۱۰۰ مرتبه خوانده شود.

التماس دعا



 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, | 9:16 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

GIF

 

برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:, | 19:32 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

 

برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:, | 19:31 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:, | 19:29 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

 
 
 
 
 
 
 
 

برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:, | 19:23 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:, | 19:17 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

 


 


 

 
 


           

قدیمی ترین عكس از صحرای كربلا در روز عاشورا در سال61 هجری...!
 
 
 
یادت نره نظر بدی!



 

 

برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:, | 19:8 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |
نشانه های اخرالزمان ازدیدپیامبر(ص)

حذیفه گوید دیدم رسول خداپرده کعبه را گرفته و به شدت گریه می کند.عرض کردم یارسول الله !چه چیزی شما را به گریه دراورده .عرض کرد،ای حذیفه دنیا از بین رفته یا مثل تو اینکه تو در دنیا نبودی.عرض کردم یا رسول الله پدر ومادرم به فدایت آیا علائمی است که دال بر وقوع چنین وضعی در دنیا باشد؟ فرمودند :اری ای حذیفه !مطالبی را که می گویم به قلبت بسپار و با چشمت ببین وبا انگشتت بشمار :(انگاه جضرت علائم آخرالزمان را بیان می کند)

وقتی که امت من نماز را ضایع می کنند ،

از شهوت پیروی می کنند،

خیانت در میان آنها زیاد می شود،

وامانت وامانت داری کم می شود،

ومشروبات الکلی بنوشند،

وامنیت از راههای زمینی و هوایی برداشته شود،

و مردم همدیگر را سب و لعن کنند ،

وخانواده ها در دامن فساد سقوط کنند (مانند بی حجابی،رقاصی،قمار و...)،

افراد جامعه نسبت به هم بدبین شوند ،

درختکاری زیاد شود و محصولات اندک شود ،

قیمت اجناس به طور سرسام اور بالا رود،

عمل شنیع لواط در میان مردم زیاد شود ،

عمل خلاف پسندیده شود ،

ناسزا و فحش را به پدر ومادر وسیله سرگرمی قرار دهند،

آشکارا ربا بخورند،

افراد نادان زمام اموررا بدست گیرند،

افراد از کاروخلق خویش تعریف کنند،

زشتی دروغ از بین رود محبت نسبت به هم کم و صله رحم از دلهای مردم از بین رود

جامه نازک بپوشند ،رحم از دلها برداشته شود،

فساد جنبه عمومی پیدا کند،

ملت بیت المال را وسیله شخصی خود بدانند،

مسکرات را با تغیر نام حلال بشمرند ،

از اسلام چیزی جز نام ان نماند،مساجد آباد ولی خالی از تقواست.


 
 
 
 
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
 
 
 
 

بنوشته رضا اصلان با توسعه دکترین مهدی در نزد شیعیان فقه سنت سعی نمود تا از اعتقاد به مهدی فاصله بگیرند.بنوشته مادلونگ با وجود حمایت از اعتقاد به مهدی توسط بعضی محدثین مهم اهل سنت، اعتقاد به مهدی هیچگاه بعنوان مبانی اصلی فقه اهل سنت در نیامده‌است. در اعتقادات اهل سنت به مهدی اشاره شده‌است، ولی بصورت نادر. بسیاری از علمای مشهور اهل سنت مانند محمد غزالی از بحث کردن در مورد این موضوع اجتناب کرده‌اند. البته به گفته مادلانگ این اجتناب کمتر بخاطر عدم اعتقاد به مهدیو بیشتر (بگفته رضا اصلان بخشی) بخاطر برنیانگیختن شورش‌ها و جنبش‌های اجتماعی بوده‌است.موارد استثنایی مانند ابن خلدون در کتاب مقدمه وجود دارد که آشکارا با اعتقاد به مهدی مخالفت می‌کند و تمام احادیث مربوط به مهدی را ساختگی می‌داند. در میان محدیثین و علمایی که به مهدی پرداخته‌اند. دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. نام مهدی بارها در کتاب «مسند» احمد بن حنبل (رئیس مکتب فقه حنبلی از فرق اربعهٴ اهل سنت و از امامان چهار گانه اهل تسنٌن) ذکر شده است و احادیث گوناگون و متعددی در خصوص نشانه‌های ظهور مهدی موعود و قرار گرفتن عیسی در رکاب وی در آن وجود دارد. احمد بن حنبل در اثر خود آورده است که: «سفیان بن عیینه از عاصم از عبدالله بن مسعود [صحابی بزرگ پیامبر] از پیغمبر برای ما حدیث کرد "لا تقوم الساعة حتی یلی رجل من اهل بیتی، یواطی ء اسمه اسمی." یعنی «قیامت برپا نمی‌شود، تا مردی از خاندان من که همنام من است ظهور کند. در ذکر اهمیت و اعتبار «مسند» احمد بن حنبل نزد اهل تسنن همین بس که تقی‌الدین سبکی در صفحه 201 جلد اول «طبقات الشافعیه» می‌نویسد: «مسند احمد حنبل یکی از پایه‌های معتقدات مسلمانان است» و جلال‌الدین سیوطی از دانشمندان مصری مسلمان سنی در مقدمه جمع‌الجوامع و علاءالدین علی بن حسام معروف به متقی هندی صاحب کنزالعمال در صفحه 3 از جلد 1 نیز می‌نویسند «کل ما فی مسند احمد حنبل فهو مقبول». یعنی: «آنچه در مسند احمد حنبل است مورد قبول اهل تسنن می‌باشد»در احادیثی در کتاب‌های اهل سنت مهدی همان عیسی مسیح است، در روایاتی دیگر حرفی از هویت فرد نیست. یا گفته شده‌است که به همراه عیسی قیام می‌کند. همچنین مهدی از نسل حسین، نسل حسن و یا فرزند حسن عسکری امام دوازده شیعیان ذکر شده‌است. در طول تاریخ تا عصر حاضر اهل سنت مناظرات عمیقی بین علمای اهل سنت در مورد نقش منجی‌گونه مهدی و نقش سیاسی او وجود داشته‌است. 

اما بنوشته سید حسین نصر، اهل سنت معتقدند که مهدی از خاندان پیامبر اسلام با نام «محمد» است و در آخرالزمان به همراه عیسی ظهور می‌کند. وی همچین می‌نویسد که اعتقاد به آمدن مهدی در بین مسلمانان آنچنان قوی است که در طول تاریخ، به خصوص در زمان‌های فشار و سختی، باعث ظهور مدعیان مهدویت شده‌است. همچنین نویسندگان اهل سنت معاصری مانند عبدالمحسن بن حمد العباد، محمد علی الصابونی، عبدالعزیز بن باز در کتاب‌ها و سخنرانی‌های خود به حدیث‌های منسوب به پیامبر اسلام در مورد مهدی و منجی آخر زمان اشاره کرده‌اند و این احادیث را متواتر دانسته‌اند. 

بنوشته دنیس اسپلبرگ مفهوم مهدی هر چند از اعتقادات اصلی اهل سنت نیست ولی در طول تاریخ مورد توجه اهل سنت بوده‌است. در سال ۱۸۸۱ محمد احمد در سودان ادعا نمود که مهدی می‌باشد و قیامی را آغاز نمود که تنها در سال ۱۸۹۸ توسط نیروهای بریتانیا سرکوب شد. اعتقاد به مهدویت محرک قیام‌هایی در غرب و شمال افریقا در قرن نوزدهم بود. در سال ۱۸۴۹ بو زیان قیامی را در الجزایر علیه نظام مالیاتی فرانسویان و اشغال کشورش توسط فرانسویان تحت نام مهدی رهبری نمود
 

از اتفاقاتی که باعث بسط ایده مهدی شد

 
 
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
 

فوت ناگهانی اسماعیل فرزند جعفر صادق امام ششم شیعیان به سال ۷۶۲ میلادی که به عقیدهٔ شیعیان اسماعیلی پیشتر امام هفتم شیعه تعیین شده‌بود. هرچند اکثر شیعیان گرد فرزند دیگر جعفر صادق، موسی کاظم، گرد آمدند اقلیتی از شیعیان مرگ اسماعیل را نپذیرفتند و ادعا کردند که اسماعیل هنوز زنده‌است و در غیبت به سر می‌رود. به باور آنان اسماعیل همان امام غایب است.با ظهور خلفای فاطمی در مصر با استناد به احادیثی که توسط اسماعیلیه و سایر منابع نقل شده بود. مهدی به اولین خلیفه فاطمی و جانشینانش نسبت داده شد. در عین حال اسماعیلیان انتظار دارند که در آخرالزمان امام هفتم اسماعیلیان تحت نام قائم ظهور کند.

در شیعه زیدی که برای امام‌ها قدرت فوق انسانی قائل نیستند، اعتقاد به مهدی بسیار کمرنگ است. در طول تاریخ افرادی مهدی پنداشته‌شدند یا ادعا شده‌است که زنده‌اند و به غیبت رفته‌اند. از جمله حسین بن قاسم عیانی، امام زیدیه(۴۰۱-۴۰۳ هجری قمری)، در یمن توسط گروهی از زیدیه که به حسینیه معروف شدند. اما این اعتقاد در مورد این افراد از سوی اکثریت زیدیه به رسمیت شناخته‌نشده‌است. 

 
 
 
 
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
 
 
 
 

شیعیان دوازده امامی معتقدند بنابه وعده الهی فردی از نسل پیامبر اسلام و هم‌نام وی، نهمین فرزند از نسل حسین بن علی، با لقب «مهدی» ظهور می‌کند و زمین را سراسر عدل و داد می‌کند.

بنابه این اعتقاد، مهدی فرزند حسن عسکری (امام یازدهم شیعه) در سال ۲۵۵-۲۵۶ (قمری) به‌دنیا آمده است و پس از دوره‌ای به‌نام غیبت صغری که به وسیله ی نائبان (جانشینان) خاص او با مردم بخصوص شیعیان در ارتباط بوده، غیبت طولانی (غیبت کبری) شروع شد که تا زمان ظهور ادامه خواهد داشت. در این دوران کسی وی را به اختیار خود نمی‌تواند ببیند.



 
 
 
 
  •  
  •  
  •  
  •  
 
 
 

این دوره بعد از زمان غیبت صغری آغاز شد ، و تاکنون ادامه دارد .این مدت دوران امتحان و سنجش ایمان و عمل مردم است . در زمان نیابت عامه ، امام ( ع ) ضابطه و قاعده ای  به دست داده است تا در هر عصر ، فرد شاخصی که آن ضابطه و قاعده ، در همه ابعاد بر او صدق کند ، نایب عام امام ع باشد و به نیابت از سوی امام ، ولی  جامعه باشد در امر دین و دنیا . بنابراین ، در هیچ دوره ای پیوند امام ( ع ) با مردم گسیخته نشده و نبوده است . اکنون نیز ، که دوران نیابت عامه است ، عالم بزرگی  که دارای همه شرایط فقیه و دانای دین بوده است و نیز شرایط رهبری را دارد ، در راس جامعه قرار می گیرد و مردم به او مراجعه می کنند و او صاحب ” ولایت شرعیه ” است به نیابت از حضرت مهدی ( ع ) . بنابراین ، اگر نایب امام ( ع ) در این دوره ، حکومتی را درست و صالح نداند آن حکومت طاغوتی است ، زیرا رابطه ای با خدا و دین خدا و امامت و نظارت شرعی اسلامی ندارد . بنابر راهنمایی امام زمان   عجل الله فرجه   برای حفظ انتقال موجودیت تشیع و دین خدا ، باید همیشه عالم و فقیهی در راس جامعه شیعه قرار گیرد که شایسته و اهل باشد ، و چون کسی  – با اعلمیت و اولویت – در راس جامعه دینی و اسلامی قرار گرفت باید مجتهدان و علمای  دیگر مقام او را پاس دارند ، و برای نگهداری وحدت اسلامی و تمرکز قدرت دینی  او را کمک رسانند ، تا قدرتهای   فاسد نتوانند آن را متلاشی و متزلزل کنند . گر چه دوری ما از پناهگاه مظلومان و محرومان و مشتاقان – حضرت مهدی ( ع ) – بسیار درد آور است ، ولی بهر حال – در این دوره آزمایش – اعتقاد ما اینست که حضرت مهدی ( ع ) به قدرت خدا و حفظ او ، زنده است و نهان از مردم جهان زندگی می کند ، روزی  که ” اقتضای تام ” حاصل شود ، ظاهر خواهد شد ، و ضمن انقلابی پر شور و حرکتی   خونین و پردامنه ، بشریت مظلوم را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد ، و رسم توحید و آیین اسلامی  را عزت دوباره خواهد بخشید .



 
 
 
 
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
 
 
 
 

مدت غیبت صغری بیش از هفتاد سال بطول نینجامید   از سال ۲۶۰ه. تا سال ۳۲۹ه که در این مدت نایبان خاص ، به محضر حضرت مهدی ( ع ) می رسیدند ، و پاسخ نامه ها سؤالات را به مردم می رساندند . نایبان خاص که افتخار رسیدن به محضر امام ع را داشته اند ، چهار تن می باشند که به ” نواب خاص ” یا ” نایبان ویژه ” معروفند . نخستین نایب خاص مهدی ( ع ) عثمان بن سعید اسدی است . که ظاهرا بعد از سال ۲۶۰ هجری وفات کرد ، و در بغداد به خاک سپرده شد . عثمان بن سعید از یاران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام یازدهم بود و خود در زیر سایه امامت پرورش یافته بود . محمد بن عثمان : دومین سفیر و نایب امام ع   محمد بن عثمان بن سعید فرزند عثمان بن سعید است که در سال ۳۰۵هجری وفات کرد و در بغداد بخاک سپرده شد .نیابت و سفارت محمد بن سعید نزدیک چهل سال بطول انجامید . حسین بن روح نوبختی : سومین سفیر ، حسین بن روح نوبختی بود که در سال ۳۲۶هجری فوت کرد . علی بن محمد سمری : چهارمین سفیر و نایب امام حجه بن الحسن ( ع ) است که در سال ۳۲۹هجری قمری در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وی نزدیک آرامگاه عالم و محدثبزرگ ثقه الاسلام محمد بن یعقوب کلینی است .همین بزرگان و عالمان و روحانیون برجسته و پرهیزگار و زاهد و آگاه در دوره غیبت صغری واسطه ارتباط مردم با امام غایب و حل مشکلات آنها بوسیله حضرت مهدی  ع بودند .



 
 
شمشیر مهدی حضرت ع

شمشیر مهدی ، سیف الله و سیف الله المنتقم است . شمشیری است خدائی   ،شمشیری است انتقام گیرنده از ستمگران و مستکبران . شمشیر مهدی شمشیر انتقام از همه جانیان در طول تاریخ است . درندگان متمدن آدمکش را می کشد ، اما بر سر ضعیفان و مستضعفان رحمت می بارد و آنها را می نوازد .
روزگار موعظه و نصیحت در زمان او دیگر نیست . پیامبران و امامان و اولیاء حق آمدند و آنچه لازمه پند دادن بود بجای آوردند . بسیاری  از مردم نشنیدند و راه باطل خود را رفتند و حتی اولیاء حق را زهر خوراندند و کشتند . اما در زمان حضرت مهدی   باید از آنها انتقام گرفته شود . مهدی ع   آن قدر از ستمگران را بکشد که بعضی گویند : این مرد از آل محمد ص نیست . اما او از آل محمد ( ص ) است یعنی از آل حق ، آل عدالت ، آل عصمت و آل انسانیت است . از روایات شگفت انگیزی که در مورد حضرت مهدی ع   آمده است ، خبری است که از حضرت امام محمد باقر ع نقل شده و مربوط است به ۱۲۹۰ سال قبل . در این روایت
حضرت باقر   ع   می گویند : ” مهدی ، بر مرکبهای پر صدایی ، که آتش و نور در آنها تعبیه شده است ، سوار می شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر می کند ” . و نیز در روایت امام محمد باقر   ع   گفته شده است که بیشتر آسمانها ، آباد و محل سکونت است . البته این آسمان شناسی اسلامی ، که از مکتب ائمه طاهرین   ع استفاده می شود ، ربطی به آسمان شناسی یونانی و هیئت بطلمیوسی ندارد … و هر چه در آسمان شناسی یونانی ، محدود بودن فلک ها و آسمانها و ستارگان مطرح است ، در آسمان شناسی اسلامی ، سخن از وسعت و ابعاد بزرگ است و ستارگان بیشمار و قمرها و منظومه های فراوان . و گفتن چنین مطالبی از طرف پیامبر اکرم   ص و امام باقر ع جز از راه ارتباط با عالم غیب و علم خدائی امکان نداشته است



برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, | 16:12 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

1-حضرت آدم(ع)                                                   Prophet Adam

لقب : خلیفه الله

معنای اسم : آفریده شده از سطح زمین

پدرومادر : خداوندمتعال آدم راازخاک آفریدوجان دراودمید

تاریخ ولادت : قبل از هبوط آدم

مدت عمر : ۹۳۰سال

محل هبوط : آن حضرت درکوه صفا وبنابه قول مشهور درکوه سراندیب فرود آمد.

محل ذفن : نجف اشرف درکشورعراق

تعداد فرزندان : آن حضرت فرزندان زیادی داشت

مختصری اززندگی نامه : خداوند متعال بعد از اینکه آدم وحوا راآفرید به آنها اجازه داد دربهشت زندگی وازتمامی نعمت های آن استفاده کنند به جزمیوه خاصی که آدم وحوا رااز خوردن آن نهی کرد وفرمود اگربه آن درخت نزدیک شوید واز میوه آن بخورید ازبهشت رانده خواهید شد ولی باوسوسه های شیطان از میوه آن خوردند وخداوند آنها را از بهشت بیرون راند و به زمین فرستاد. آدم و حوا ازعمل خود سخت پشیمان شدند وسال ها به درگاه خداوند متعال گریه و زاری و طلب آمرزش کردند خدای مهربان توبه آنها را پذیرفت واز خطایشان در گذشت .

 

 

2-حضرت ادریس(ع)                                                                  Prophet Edris

ادریس : نام آن حضرت در زبان عربی اخنوع است

پدر : حضرت یارد

مادر : بره

تاریخ ولادت : ۸۳۰سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر : ۳۶۵سال

بعثت : درکوفه مبعوث شد

محل دفن : آن حضرت به آسمانها عروج کرد

تعداد فرزندان : آن حضرت دو پسرداشت

مختصری از زندگی نامه : برخی آن حضرت را از این جهت ادریس نامیدند که حکمت های خداوند وسنت های الهی را درس می داده است. وی با ۷۲ زبان مردم را به خدای یگانه دعوت می کرد. محل اقامت او در مسجد سهله در شهر کوفه بوده است. چنان که معروف است حضرت ادریس اولین کسی بود که خط نوشت. جامه دوخت و خیاطی را تعلیم داد.آن حضرت درزمینه علم نجوم هندسه حساب فلسفه و غیره تبحر داشت و آنها را به مردم زمان خود می آموخت. نقل شده است که خداوند ۳۰ صحیفه بر ادریس نازل کرد .

 

 

 

3-حضرت نوح(ع)                                                    Prophet Nooh

لقب : شیخ الانبیاء

معنای اسم : نوحه . این حضرت اسامی دیگری نیز دارد ازجمله عبدالغفار  عبدالملک  عبد السلام

پدر : لمک

مادر : قینوش

تاریخ ولادت : ۱۶۴۲سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر : مدت عمر ایشان را بیش از هزار سال نوشته اند

بعثت : پیامبری ایشان در بابل عراق و شام بود

محل دفن : نجف اشرف در کشور عراق

تعداد فرزندان : آن حضرت چهار پسر داشت.

مختصری از زندگی نامه : حضرت نوح علیه السلام نخستین پیامبر اولوالعزم است که خداوند او را با کتاب وشریعت جدا گانه ای به سوی مردم آن روزگار مبعوث کرد هر چند آن حضرت سالیان دراز قوم خود را به یکتا پرستی دعوت کرد ولی نتیجه ای نبخشید تا اینکه به امر خداوند کشتی بزرگی ساخت و از هر نوع حیوان یک جفت درآن قرار داد وسپس خود و عده کمی از همراهان به علاوه سه فرزندش( سام.یافث.حام )درکشتی نشستند. پس از آن چهل شبانه روز باران سیل آسایی بارید وبعد از اینکه آب فرو نشست کشتی بر فله کوه جودی و به روایت تورات بر کوه آرارات یا آغاری به خشکی نشست .

 

 

4-حضرت هود (ع)                                                      Prophet Hood

معنای اسم : هدایت شده ( درزبان عبری نام آن حضرت عابر است )

پدر : شالخ

مادر : بکیه

تاریخ ولادت : ۲۶۴۸سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر : ۴۶۰سال

بعثت : برای هدایت قوم عاد مبعوث شد

محل دفن : نجف اشرف در کشور عراق

تعداد فرزندان : آن حضرت ۳ پسر داشت

مختصری از زندگی نامه : خداوند حضرت هوذ را برای هدایت قوم عاد مبعوث کرد.آن حضرت قوم خود را موعظه می کرد و می فرمود : <<ای قوم! اکنون من پیغمبر خدا هستم وبه راستی آمده ام تا شما را به پرستش خدای یگانه دعوت کنم.ای مردم ! بت پرستی را رها کنید تا سعادتمند شوید . >>آن قوم چون این سخنان را شنیدند بر سر وی ریختند و او را سخت زدند به طوری که بیهوش شد بعد از این واقعه باز هم از سوی خدا ندا رسید که قوم خود را موعظه کن به درستی که ما تو را فراموش نخواهیم کرد. حضرت هود دوباره مردم را به خداپرستی دعوت کرد ولی آنها ایمان نیاوردند و سرانجام بخاطر بی ایمانی مورد خشم خداوند قرار گرفتند و در اثر وزش بادهای مسموم همه بجز گروه مومنین هلاک شدند .

 

 

5-حضرت صالح(ع)                                                                    Prophet Saleh

معنای اسم : نیک نیکوکار

پدر : جابر

تاریخ ولادت : ۲۹۷۳سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر :  ۲۸۰سال

بعثت : برای هدایت قوم ثمود به پیامبری رسید

محل دفن : نجف اشرف واقع درکشور عراق

به روایتی نسب آن حضرت : صالح بن جابر بن ثمود بن عابر بن ارم بن سام بن نوح

مختصری اززندگی نامه : حضرت پیغمبر قوم ثمود بود وقوم خویش را از بت پرستی منع کرده وبه پرستش خدای یگانه دعوت می کرد ولی آنان او را تکذیب می کردند. عاقبت از آن حضرت معجزه ای خواستند وگفتند :<باید ازدل کوه شتری همراه با بچه بیرون بیاوری در آن صورت به تو ایمان می آوریم >. پس آن حضرت دعا کرد و خداوندنیز اجابت فرمود ولی قوم ثمود گفتند:<صالح سحر و جادو کرده سپس ناقه را کشتند>.حضرت صالح آنها را نفرین کرده وخداوند آن قوم را مورد خشم خود قرار داد و صدای وحشتناکی از آسمان به گوش آنها رساند که در نتیجه به جز گروه مومنین همه از ترس جان دادند .

 

 

6-حضرت ابراهیم(ع)                                             Prophet Ebrahim

لقب : خلیل الله

معنای اسم : پدرعالی

پدر : تارخ

مادر : امیله

تاریخ ولادت : ۳۳۲۳سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر : ۱۷۵سال

بعثت : آن حضرت در بابل مبعوث شد

محل دفن:در شهرخلیل الرحمان واقع در کشورفلسطین

تعداد فرزندان : به روایتی آن حضرت ۱۳ فرزند داشت

مختصری از زندگی نامه : حضرت ابراهیم (ع) از پیامبران اولوالعزم است محل تولدش شهر آور درنزدیکی رودخانه فرات است. آن حضرت در زمان سلطنت نی نیاس(نمرودثانی) پسر سمیرامیس ملکه افسانه ای متولد شد و در همان جا رشد کرد. چون آن حضرت بت ها را نکوهش می کرد و آنها را در هم می شکست در طول تاریخ به ابراهیم بت شکن مشهور شده است. حضرت ابراهیم نیز مانند دیگر پیامبران مردم را از بت پرستی منع و به پرستش خدای یگانه دعوت می کرد به همین خاطر نمرود فرمان داد او را به آتش اندازند ولی آتش بر وی سرد شد و آن حضرت سالم ماند . تجدید بنای خانه کعبه به دست آن حضرت و فرزندش اسماعیل که به ذبیح الله معروف است صورت گرفت .

 

 

7-حضرت اسماعیل(ع)                                                         Prophet Esmaeil

لقب : ذبیح الله

معنای اسم : بنده و شنونده خدا

پدر : ابراهیم

مادر : هاجر

تاریخ ولادت : ۳۴۱۸سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر : ۱۳۴سال

بعثت : در شبه جزیره عربستان به پیامبری برگزیده شد

محل دفن : مدفن آن حضرت در حجر اسماعیل کنار قبر مادرش هاجراست.

تعداد فرزندان : آن حضرت ۱۲ پسرداشت.

مختصری از زندگی نامه : حضرت اسماعیل بسیار مورد علاقه پدرش بود. حضرت ابراهیم در خواب دید که خداوند فرمان می دهد تا اسماعیل را قربانی کند لذا به فرزندش گفت : بگو نظر تو در این باره چیست؟ اسماعیل گفت : پدر جان! آنچه را که بدان ماموری عمل کن انشاالله مرا از صابران خواهی یافت . هنگامی که ابراهیم خواست اسماعیل را قربانی کند لبه کارد نمی برید در آن هنگام ندایی شنیده شد که می گفت : ای ابراهیم به تحقیق ماموریت خود را به خوبی انجام دادی به دنبال آن جبرئیل به عنوان قربانی گوسفندی آورد و حضرت ابراهیم آن را قربانی کرد. این سنت برای حاجیان به یادگار ماند که هر ساله در منا قربانی انجام دهند .

 

 

8-حضرت لوط(ع)                                                     Prophet Loot

معنای اسم : پوشش

پدر : هاران

مادر : ورقه

تاریخ ولادت : ۳۴۲۲سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر : ۸۰سال

بعثت : آن حضرت برای هدایت قوم سدوم مبعوث شد.

محل دفن : قریه کفر دریک فرسنگی مسجد الخلیل در فلسطین

تعداد فرزندان : به روایتی آن حضرت ۱۲ دختر داشت

مختصری از زندگی نامه : حضرت لوط از کسانی است که ابراهیم خلیل الله را از سرزمین اصلی خود به فلسطین همراهی کرد. تفسیر مجمع البیان شهر های قوم لوط را ۴ شهر نام برده است که بزرگترن آنها سدوم بود و لوط نیز در آن سکونت داشت.قوم لوط اعمال بسیار زشتی انجام می دادند که قرآن به بعضی از آنها تصریح فرموده و به برخی تنها اشاره کرده است.هرچه آن حضرت سعی کرد آنان را از این اعمال باز دارد آنها نپذیرفتند.عاقبت عذاب الهی بر آنها نازل شد وقوم لوط را از صفحه روزگار محو کرد .

 

 

 

9-حضرت اسحاق(ع)                                              Prophet Eshagh

معنای اسم : تبسم

پدر : ابراهیم

مادر : ساره

تاریخ ولادت : ۳۴۲۳سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر : ۱۸۰سال

بعثت : آن حضرت در فلسطین مبعوث شد

محل دفن : شهر خلیل الرحمان در کشور فلسطین

تعداد فرزندان : آن حضرت دو پسر داشت

مختصری از زندگی نامه : یکی از پیامبران مرسل حضرت اسحاق است.وی ۵ سال پس از برادرش اسماعیل حدود فلسطین متولد شد.هنگامی که ۴۰ سال از عمرش گذشته بود حضرت ابراهیم او را مامور کرد که به فلسطین و کنعان برود و مردم آن دیار را به دین حق و راه راست هدایت کند. آن حضرت جد بنی اسرائیل است. جبرئیل به او بشارت داد که هزار پیامبر از نسل او به وجود خواهند آمد که یکی از آنها حضرت موسی کلیم الله است .

 

 

10-حضرت یعغوب(ع)                                                        Prophet Yaghoob

لقب : اسرائیل

پدر : اسحاق

مادر : رفقه

تاریخ ولادت : ۳۴۸۳سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر : ۱۴۷سال

بعثت : آن حضرت در فلسطین مبعوث شد

محل دفن : جامع الخلیل واقع در کشور فلسطین

تعداد فرزندان : آن حضرت ۱۲ فرزند داشت.

مختصری از زندگی نامه : حضرت یعقوب ۵۰ سال اهل کنعان رابه راه راست و شریعت حضرت ابراهیم دعوت کرد . آن حضرت مدت ۱۷ سال در مصر زندگی کرد.درهنگام وفات فرزندش حضرت یوسف را به عنوان وصی و جانشین خود معرفی و وصیت کرد جنازه اش را در قدس الخلیل در جوار حضرت ابراهیم و ساره مدفون سازند.از اندرز های ایشان این است که آدمی باید خود کار کند و سربار دیگران نباشد. ایشان تمام عمر به ارشاد و هدایت مردم پرداخت به گونه ای که در ادب و عبادت و احترام به بزرگان و تربیت فرزندان نمونه و مربی بزرگی بود .

 

 

 

11—حضرت یوسف(ع)                                               Prophet Yusef

لقب : صدیق

معنای اسم : خواهد افزود

پدر : یعقوب

مادر : راحیل

تاریخ ولادت : ۳۵۵۶سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر :  ۱۲۰سال

بعثت : ایشان در مصر مبعوث شد و مقام وزارت هم داشت

محل دفن : جامع الخلیل واقع در کشور فلسطین

تعداد فرزندان : آن حضرت دو پسر و یک دختر داشت

مختصری از زندگی نامه : حضرت یوسف از پیامبران بنی اسرائیل است که در بین النهرین متولد شد. برادرانش به واسطه حسادت به او روزی به بهانه گردش وی را در چاهی انداختند و وانمود کردند که گرگ او را دریده است از قضا کاروانی که از آنجا می گذشت به قصد بیرون آوردن آب سطلی را داخل چاه انداخت و یوسف از چاه بیرون آمد. سپس آنها وی را به بوتیفار عزیز مصر فروختند. زلیخا همسر عزیز مصر شیفته وی شد  اما چون نتوانست او را آلوده کند نزد شوهرش از وی بدگویی کرد وآن حضرت را به زندان افکند حضرت یوسف در زمینه تعبیر خواب تبحر داشت و همین امر باعث شد تا از زندان آزاد شود وبه لطف خداوند به فرمانروایی مصر برسد .

 

 

12-حضرت شعیب(ع)                                                            Prophet Shoayb

لقب : خطیب الانبیاء

پدر : صیفون

مادر : میکاء

تاریخ ولادت : ۳۶۱۶سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر :  ۲۴۲سال

بعثت : برای هدایت مردم مدین مبعوث شد

محل دفن : به روایتی آن حضرت در بیت المقدس مدفون است

تعداد فرزندان : آن حضرت ۷ دختر داشت

مختصری از زندگی نامه : حضرت شعیب پدر زن حضرت موسی بود. او در شهر مدین زندگی می کرد . زمانی که اهل مدین به لهو و لعب و بت پرستی روی آورده و کم فروشی را پیشه خود ساخته بودند خداوند حضرت شعیب را برانگیخت تا آنها را هدایت کند. آن حضرت قوم خود را موعظه کرده و می فرمود : در خرید و فروش به دیگران خیانت نکنید که می ترسم عذاب خداوند بر شما نازل شود.اما سران قوم وی را تهدید کردند که تو و پیروانت را از شهر بیرون خواهیم کرد. عاقبت شعیب آنان را نفرین کرد و زلزله عظیمی رخ داد و تمام آبادی ها و عمارات سر مردم ناسپاس در هم شکست.حضرت شعیب و پیروان مومنش آن شهر را دوباره بنا کردند .

 

 

13-حضرت ایوب(ع)                                                                    Prophet Ayub

معنای اسم : رجوع کنند به خدا

پدر : آموص

مادر : یاحیر

تاریخ ولادت :  ۳۶۴۲سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر :  ۱۴۰سال

بعثت : حضرت ایوب در سرزمین شام مبعوث شد

محل دفن : به روایتی ایشان در بلاد حوران مدفون است

تعداد فرزندان : آن حضرت ۷ پسر و ۳ دختر داشت

مختصری از زندگی نامه : آنچه از قرآن و روایات مسلم است این است که خدای تعالی اموال زیاد و فرزندان برومندی به حضرت ایوب عنایت کرد وسپس برای آزمایش آنها را از وی گرفت و خودش را نیز به بیماری سختی مبتلا کرد تا میزان صبر وسپاس وی را بیازماید.پس از اتمام دوران بلا و آزمایش به خاطر صبر عجیبی که حضرت ایوب در این مدت از خود نشان داد خداوند همه اموال و فرزندان او را به او باز گردانید.درتمام دوران مشقت و سختی که برای حضرت ایوب پیش آمد همسرش نیز یار و مدد کار وی بود.این شرح حال گفته رسول اکرم (ص) را به یاد می آورد که فرمود : بلاکش ترین مردم پیامبرانند .

 

 

14-حضرت موسی(ع)                                               Prophet Yusuf

لقب : کلیم الله

معنای اسم : از آب کشیده شده

پدر : عمران

مادر : یوکابد

تاریخ ولادت :  ۳۷۴۸سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر : ۱۲۰سال

بعثت : آن حضرت با برادرش هارون برای بنی اسرائیل مبعوث شد.

محل دفن : به روایتی در ۶ فرسنگی بیت المقدس مدفون است.

تعداد فرزندان : آن حضرت ۲ پسر داشت.

مختصری از زندگی نامه : حضرت موسی از پیامبران اولوالعزم است تولد او در زمانی اتفاق افتاد که رامسس دوم نوزادان پسر بنی اسرائیل را معدوم می کرد به همین خاطر مادرش تا سه ماه او را به طور مخفیانه نگهداری کرد وبعد او را در صندوقی گذاشت و در رود نیل رها کرد از قضا آسیه زن فرعون او را از آب گرفت و از او نگهداری کرد. موسی در قصر فرعون بزرگ شد و سر انجام روزی خداوند او را به رهبری قوم یهود برگزید حضرت موسی و برادرش هارون جهت نجات بنی اسرائیل از جنایات فرعون به مصر آمدند و او را به خداپرستی دعوت کردند ولی فرعون با وجود معجزاتی که از موسی دید او را انکار کرد تا عاقبت همراه با لشکریانش در رود نیل هلاک شد .

 

 

15-حضرت هارون(ع)                                              Prophet Haroon

معنای اسم : کوه نشین

پدر : عمران

مادر : یوکابد

تاریخ ولادت :  ۳۷۴۵سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر : ۱۲۳سال

بعثت : آن حضرت با برادر خویش حضرت موسی برای هدایت بنی اسرائیل مبعوث شد.

محل دفن : کوه هور در طور سینا

تعداد فرزندان : آن حضرت ۴ پسر داشت

مختصری از زندگی نامه : حضرت هارون نیز مانند حضرت موسی بر قوم بنی اسرائیل مبعوث شد. روزی از جانب خداوند خطاب رسید:ای موسی!مردم بنی اسرائیل را از مصر نجات ده و به کنعان آور موسی گفت : خدایا!برایم شریکی مقرر فرما و او هارون برادر من باشد زیرا او از من فصیح تر است و خداوند نیز چنین کرد . هارون چون بلیغ و رسا سخن می گفت شریعت برادرش را به بهترین نحو تبلیغ می کرد .

 

 

16-حضرت داوود(ع)                                                 Prophet Davud

لقب : نبی الله

معنای اسم : محبوب

پدر : ایشی

تاریخ ولادت :  ۴۳۳۳سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر :  ۱۰۰سال

بعثت : خداوند او را در فلسطین مبعوث کرد و به او سلطنت و حکومت داد.

محل دفن : بیت المقدس واقع در قریه داوود در کشور فلسطین

تعداد فرزندان : آن حضرت ۸ پسر داشت.

مختصری از زندگی نامه : حضرت داوود یکی از پیغمبران بنی اسرائیل است که در بیت اللحم متولد شد.ابتدای جوانی شبانی می کرد و به خاطر شجاعت و دانایی و صدای خوبی که داشت شهرت یافت و نزد شانول پادشاه وقت تقرب پیدا کرد و دختر او را به همسری گرفت و وارث سلطنت شد . آن حضرت بیت المقدس را پایتخت خود قرارداد. حضرت داوود حضرت سلیمان را به عنوان وصی و جانشین خویش معرفی کرد و طرح و نقشه مسجد الاقصی را به حضرت سلیمان داد تا آن را بنا کند .

 

 

17-حضرت سلیمان(ع)                                                    Prophet Soleyman

لقب : حشمت الله

معنای اسم : پر از سلامت

پدر : داوود

مادر : برسبا

تاریخ ولادت :  ۴۳۹۱سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر : ۵۳سال

بعثت : خداوند او را در فلسطین مبعوث کرد

محل دفن : بیت المقدس در قریه داوود در کشور فلسطین

تعداد فرزندان : به روایتی آن حضرت ۴۳ دختر و ۲۷ پسر داشت

مختصری از زندگی نامه : حضرت سلیمان پادشاه و پیامبربنی اسراییل بود در زمان آن حضرت شوکت و ثروت بنی اسرائیل به منتهی درجه خود رسید.به لطف خداوند او زبان همه حیوانات را می دانست و باد هم در فرمان وی بود هنگامی که از زبان هدهد وصف بالقیص ملکه صبا را شنید به آصف بن برخیا دستور داد تا تخت بالقیص را حاضر کند. او در یک چشم به هم زدن این کار را انجام داد.درباره وفات آن حضرت نوشته اند: در حالی که در ایوان قصر خود بر عصا تکیه داده بود از دنیا رفت و به دلیل حشمت بیش از حدش هیچ کس متوجه این امر نشد. از این رو به امر خداوند موریانه ها عصای او را خوردند و سلیمان به زمین افتاد و مردم دانستند که وی فوت کرده است .

 

 

18-حضرت الیاس(ع)                                                 Prophet Elyas

معنای اسم : بزرگوار من خداست

پدر : یاسین

مادر : ام حکیم

تاریخ ولادت :  ۴۵۰۶سال بعد از هبوط آدم

بعثت : خداوند او را برای مردم بعلبک مبعوث کرد.

محل دفن : آن حضرت به آسمان عروج کرد.

تعداد فرزندان : آن حضرت یک فرزند داشت.

مختصری از زندگی نامه : چنانچه بعضی نوشته اند حضرت الیاس یکی از انبیای بنی اسرائیل و اهل بعلبک لبنان بود و در زمان اخار می زیست آن حضرت مردم بنی اسرائیل را به راه راست و ترک بت پرستی دعوت      می کرد ولی قوم او دعوتش را اجابت نمی کردند. عاقبت الیسع را در نبوت جانشین خود قرار داد و به آسمان عروج کرد البته در پاره ای از روایات آمده است که الیاس همچون خضر پیامبر از آب حیات نوشیده و همیشه زنده است و موکل بردریاهاست همانطور که خضر پیامبر موکل برخشکی است.

 

 

19-حضرت الیسع(ع)                                                                Prophet Alyas

معنای اسم : نجات دهنده

پدر : اخطوب

تاریخ ولادت :  ۴۵۲۹سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر :  ۷۵سال

محل دفن : دمشق کشور سوریه

مختصری از زندگی نامه : عموم مورحین واهل تفسیر حضرت الیسع را شاگرد الیاس می دانند.الیسع در کودکی دچار بیماری سختی شد و حضرت الیاس او را شفا بخشید و ملازم خود کرد . الیسع پس از الیاس نبوت یافت و بنی اسرائیل را به شریعت حضرت موسی دعوت می کرد .

 

 

20-حضرت یونس(ع)                                                             Prophet Younes

لقب : ذوالنون

معنای اسم : کبوتر

پدر : متی

مادر : تنجیس

تاریخ ولادت :  ۴۷۲۸سال بعد از هبوط آدم

بعثت : خداوند او را پس از یسع برای هدایت مردم نینوا برانگیخت

محل دفن : شهر کوفه در کشور عراق

مختصری از زندگی نامه : حضرت یونس در نینوا مردم را به خدا پرستی دعوت می کرد ولی آنها از دستورات او سر پیچی کرده و به گفتار او عمل نمی کردند.حضرت یونس از لجاجت آن مردم ناراحت شد و با حالت قهر آنها را ترک کرد و سوار کشتی شد. ماهی بزرگی سر راه کشتی آمد و مانع عبور آن شد.قرعه زده شد ۳ یا ۷ بار قرعه بنام یونس افتاد عاقبت او را به دریا انداختند و ماهی بزرگی وی را بلعید ولی از سوی خداوند ندا آمد:ای ماهی! ما یونس را روزی تو نکرده ایم! آنگاه آن حضرت به مدت ۳ روز یا بیشتر در شکم ماهی بود تا به امر خداوند ماهی یونس پیامبر را به ساحل افکند .

 

 

 

21-حضرت ذوالکفل                                                           Prophet Zolkafl

لقب و اسم : اکثر مورخین لقب آن حضرت را ذوالکفل و نام او را حزقیل نوشته اند

پدر : ادریم

ظهور :  ۴۸۳۰سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر :  ۷۵سال

محل دفن : مدفن آن حضرت بین شهر کوفه و حله قرار دارد

مختصری از زندگی نامه : حق تعالی ۱۲۴ هزار پیامبر بر خلق مبعوث گردانید که ۳۱۳ نفر از ایشان مرسل بودند و ذوالکفل از جمله ایشان بود وی بعد از سلیمان ابن داوود مبعوث شد. او در میان مردم حکم می کرد و هرگز غضب نکرد مگر برای خدا. قرآن حق تعالی فرموده است : یاد کن اسماعیل ویسع و ذوالکفل را که هر یک از ایشان از جمله نیکان بودند .

 

 

 

22-حضرت زکریا(ع)                                              Prophet Zakariya

معنای اسم : کسی که خدا او را یاد می کند.

پدر : برخیاء

تاریخ ولادت :  ۵۵۰۰سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر :  ۱۱۵سال

بعثت : در فلسطین مبعوث شد.

محل دفن : آن حضرت در بیت المقدس مدفون است.

تعداد فرزندان : آن حضرت فرزندی بنام یحیی داشت.

مختصری از زندگی نامه : حضرت زکریا بیشتر اوقات خود را به عبادت حق تعالی و موعظه و اندرز بندگان خدا می گذرانید تا اینکه به دستور پادشاه جبار آن زمان فرزندش یحیی را به قتل رساندند و حضرت زکریا نیز مورد تعقیب حکومت قرار گرفت . زکریا از شهر خارج و در یکی از باغ های اطراف بیت المقدس در میان درختی پنهان شد. ماموران شاه به راهنمایی شیطان کنار درخت آمده و آن را با اره به دو نیم کرده و بدین ترتیب حضرت زکریای پیامبر نیز به دو نیم شد .

 

 

 

23-حضرت یحیی(ع)                                                                Prophet Yahya

لقب : تعمید دهنده

معنای اسم : زندگی بخش

پدر : زکریا

مادر : عیشاع

تاریخ ولادت :  ۵۵۸۵سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر :  ۳۰سال

بعثت : در فلسطین مبعوث شد

محل دفن : قبر آن حضرت در مسجد جامع اموی دمشق است

مختصری از زندگی نامه : سالها از عمر حضرت زکریا گذشته بود که خداوند به او فرزندی بنام یحیی عنایت کرد این فرزند به درجه نبوت رسید و همه مسائل و مباحث تورات را مورد دقت قرار داد و در بین مردم شهرت پیدا کرد. روزی به حضرت یحیی خبر رسید:هرود عاشق دختر برادر خود بنام هرودیا شده است و قصد ازدواج با او را دارد آن حضرت با این ازدواج غیر قانونی مخالفت کرد خبر مخالفت یحیی به هرود رسید.هرودیا سر یحیی را به عنوان مهریه طلب کرد شاه با این درخواست موافقت کرد و دستور داد سر یحیی را ببرند سپس سر او را در ظرفی زرین به هرودیا تقدیم کرد .

 

 

24-حضرت عیسی(ع)                                                Prophet Eisa

القاب : مسیح  روح الله

معنای اسم : نجات دهنده

مادر : مریم ( ع )

تاریخ ولادت :  ۵۵۸۵سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر :  ۳۳سال

بعثت : در فلسطین مبعوث شد

محل دفن : آن حضرت به آسمان عروج کرد

مختصری از زندگی نامه : حضرت عیسی (ع) از پیامبران اولوالعزم است که نام و سرگذشتش در قرآن ذکر شده است خداوند متعال با قدرت لایزال خود وی را بدون پدر در رحم مادرش مریم که در زهد وپاکدامنی شهرت بسیار داشت قرار داد پس از تولد در گهواره لب به سخن گشود و فرمود : من بنده خدا هستم و خدا به من کتاب داده و مرا به پیامبری بر گزیده است.حضرت عیسی با پشتکار دین الهی را تبلیغ کرد . او به هر شهر و دیاری که می رسید بیماران کران و کوران را شفا میداد ولی جمعی از یهودیان متعصب با وی سخت دشمنی کردند و تصمیم گرفتند با کمک پادشاه وقت او را به صلیب بکشند اما آن حضرت به امر خداوند به آسمانها عروج کرد و شخص دیگری را که به قدرت خداوند شبیه آن حضرت شد به جای ایشان به صلیب کشیدند .

 

 

25-حضرت محمد(ص)                                     Prophet Mohammad

معروف ترین القاب : حبیب الله  خاتم الانبیاء  رسول الله

معنای اسم : ستوده

پدر : عبدالله

مادر : آمنه

تاریخ ولادت :  ۶۱۶۳سال بعد از هبوط آدم

مدت عمر :  ۶۳سال

بعثت : آن حضرت در شبه جزیره عربستان و در مکه مبعوث شد

محل دفن : مدینه منوره در شبه جزیره عربستان

مختصری از زندگی نامه : آخرین پیامبر الهی در هفدهم ربیع الاول از عام الفیل در مکه چشم به جهان گشود در ۴۰ سالگی در غار حرا به پیامبری مبعوث شد . در سال سیزدهم بعثت در سن ۵۳سالگی واقعه هجرت پیش آمد و پیامبر از مکه به مدینه هجرت کرد و این واقعه مبدا تاریخ مسلمانان جهان قرار گرفت . پیامبر اسلام مکه را که مرکز قدرت دشمنان اسلام بود فتح کرد و وارد کعبه شد و خانه خدا را از وجود بت ها پاک کرد و پرچم اسلام را بر فراز آن بر افراشت . در سال دهم هجری آن حضرت به سفر حجه الوداع رفت در بازگشت از این سفر واعقه غدیر به وقوع پیوست سرانجام در سال یازدهم هجرت آن حضرت در مدینه رحلت کردند .

دعای ام داود با صدای فرهمند « یکی از عبادتها و دعاهای معروف که در ماه رجب به انجام آن تأکید شده، اعمال ام‏ داوود است. نقل شده، جوانی به دست منصور دوانیقی به مدت طولانی در زندان گرفتار شده بود که نامش داوود بود. مادرش تاب و توان خود را در فراق پسر از دست داده بود، روزی به خدمت امام صادق(ع) رفت و داستان را نقل کرد و از آن حضرت چاره‏ جویی نمود. حضرت فرمود: آیا می‏دانی این ماه، ماه رجب است و دعا در آن زود به اجابت می‏رسد آنچه را که می‏گویم دقیقاً انجام ده تا فرزندت از زندان رهایی یابد.»

متن و ترجمه عمل و دعای ام داود

روایت شده:هر صاحب اندوهى این دعا را بخواند حق تعالى او را از اندوه و غم رهایى بخشد.پنجم:عمل امّ داود که مهم‏ترین‏ اعمال این روز است،و براى برآمدن حاجات و برطرف شدن سختیها،و دفع ستم ستمکاران بسیار مؤثّر است. و کیفیت آن بنابر آنچه در کتاب«مصباح»شیخ آمده چنین است:چون بخواهد این عمل را بجا آورد،روزهاى سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم را روزه بدارد،سپس در روز پانزدهم هنگام ظهر غسل کند و چون وقت ظهر داخل گردد،نماز ظهر و عصر را با رکوع،و سجود نیکو بجا آورد،در جایى خلوت که چیزى او را مشغول نکند،و کسى با او سخن نگوید.چون از نماز فراغت‏ یابد،رو به جانب قبله کند،و سوره«حمد»را صد مرتبه و سوره«توحید»را نیز صد مرتبه و«آیة الکرسى» را ده مرتبه بخواند،و بعد از اینها قرائت کند سوره‏هاى»انعام،بنى اسرائیل(اسراء)،کهف،لقمان،یسى، صافات،حم سجده،حمعسق،حم دخان،فتح،واقعه،ملک،ن،اذا السّماء انشقّت» و پس از آن را تا آخر قرآن،و چون از اینها فارغ شود،درحالى‏که رو به قبله مى‏باشد بگوید:

صَدَقَ اللَّهُ الْعَظِیمُ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ الَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ الْبَصِیرُ الْخَبِیرُ شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قَائِما بِالْقِسْطِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ بَلَّغَتْ رُسُلُهُ الْکِرَامُ وَ أَنَا عَلَى ذَلِکَ مِنَ الشَّاهِدِینَ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الْمَجْدُ وَ لَکَ الْعِزُّ وَ لَکَ الْفَخْرُ وَ لَکَ الْقَهْرُ وَ لَکَ النِّعْمَةُ وَ لَکَ الْعَظَمَةُ وَ لَکَ الرَّحْمَةُ وَ لَکَ الْمَهَابَةُ وَ لَکَ السُّلْطَانُ وَ لَکَ الْبَهَاءُ وَ لَکَ الامْتِنَانُ وَ لَکَ التَّسْبِیحُ وَ لَکَ التَّقْدِیسُ وَ لَکَ التَّهْلِیلُ وَ لَکَ التَّکْبِیرُ وَ لَکَ مَا یُرَى وَ لَکَ مَا لا یُرَى وَ لَکَ مَا فَوْقَ السَّمَاوَاتِ الْعُلَى ،

راست فرمود خداى بزرگ که معبودى جز او نیست،خداى زنده و به خود پاینده،داراى بزرگى و بزرگوارى،مهربان و بخشنده،بردبار و کریم،که چیزى همانند او نیست،و او شنواى داناى بیناى آگاه است،گواهى داد خدا خدایى که معبودى جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش هم گواهان وحدانیّت اویند و اینکه بر پا دارنده عدالت است،معبودى جز او که عزیز حکیم است،نیست،و پیامبران بزرگوارش این حقیقت را به مردم رساندند،و من بر این واقعیت از گواهانم،خدایا!تنها براى‏ توست،سپاس و بزرگوارى و عزّت و افتخار،و چیرگى،و نعمت،و عظمت،و رحمت،و هیبت،و سلطنت،و زیبایى،و نعمت‏بخشى، و تنزیه،و تقدیس،و یکتایى،و بزرگى،و دیدنیها و نادیدنیها،و آنچه بر فرازآسمانهاى بلند است،

وَ لَکَ مَا تَحْتَ الثَّرَى وَ لَکَ الْأَرَضُونَ السُّفْلَى وَ لَکَ الْآخِرَةُ وَ الْأُولَى وَ لَکَ مَا تَرْضَى بِهِ مِنَ الثَّنَاءِ وَ الْحَمْدِ وَ الشُّکْرِ وَ النَّعْمَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى جَبْرَئِیلَ أَمِینِکَ عَلَى وَحْیِکَ وَ الْقَوِیِّ عَلَى أَمْرِکَ وَ الْمُطَاعِ فِی سَمَاوَاتِکَ وَ مَحَالِّ کَرَامَاتِکَ الْمُتَحَمِّلِ لِکَلِمَاتِکَ النَّاصِرِ لِأَنْبِیَائِکَ الْمُدَمِّرِ لِأَعْدَائِکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مِیکَائِیلَ مَلَکِ رَحْمَتِکَ وَ الْمَخْلُوقِ لِرَأْفَتِکَ وَ الْمُسْتَغْفِرِ الْمُعِینِ لِأَهْلِ طَاعَتِکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى إِسْرَافِیلَ حَامِلِ عَرْشِکَ وَ صَاحِبِ الصُّورِ الْمُنْتَظِرِ لِأَمْرِکَ الْوَجِلِ الْمُشْفِقِ مِنْ خِیفَتِکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى حَمَلَةِ الْعَرْشِ الطَّاهِرِینَ ،

و آنچه در اعماق زمین است و زمینهاى‏ فروتر،و آخرت و دنیا،و آنچه به آن خشنود شوى از ثنا و ستایش‏ و سپاس و نعمتها،خدایا!بر جبرئیل درود فرست آن فرشته امین بر وحیت،و نیرومند بر انجام‏ فرمانت و فرمانبردار در آسمانها و جایگاههاى کرامتت،حمل کننده کلماتت،یاور پیامبرانت،نابود کننده دشمنانت،خدایا بر میکائیل درود فرست آن فرشته رحمتت،آفریده‏ براى نمایش رأفتت،و آمرزش‏خواه و یاور اهل طاعتت،خدایا!بر اسرافیل درود فرست آن فرشته‏ حمل کننده عرشت،و صاحب صور(شیپور)قیامت،آن چشم به راه فرمانت،اندیشناک و بیمناک از هراست،خدایا درود فرست بر حاملان عرش،آن حاملان پاک نهاد،

وَ عَلَى السَّفَرَةِ الْکِرَامِ الْبَرَرَةِ الطَّیِّبِینَ وَ عَلَى مَلائِکَتِکَ الْکِرَامِ الْکَاتِبِینَ وَ عَلَى مَلائِکَةِ الْجِنَانِ وَ خَزَنَةِ النِّیرَانِ وَ مَلَکِ الْمَوْتِ وَ الْأَعْوَانِ یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أَبِینَا آدَمَ بَدِیعِ فِطْرَتِکَ الَّذِی کَرَّمْتَهُ بِسُجُودِ مَلائِکَتِکَ وَ أَبَحْتَهُ جَنَّتَکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أُمِّنَا حَوَّاءَ الْمُطَهَّرَةِ مِنَ الرِّجْسِ الْمُصَفَّاةِ مِنَ الدَّنَسِ الْمُفَضَّلَةِ مِنَ الْإِنْسِ الْمُتَرَدِّدَةِ بَیْنَ مَحَالِّ الْقُدْسِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى هَابِیلَ وَ شَیْثٍ وَ إِدْرِیسَ وَنُوحٍ وَ هُودٍ وَ صَالِحٍ وَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ یُوسُفَ وَ الْأَسْبَاطِ وَ لُوطٍ

و بر سفیران بزرگوار،آن نیکان پاکیزه،و بر فرشتگانت آن بزرگواران نویسنده اعمال بندگان،و بر فرشتگان بهشت،و گماشتگان بر دوزخ،و فرشته‏ مرگ و یارانش،اى صاحب عظمت و بزرگوارى،خدایا!درود فرست بر پدرمان آدم،پدیده‏ آفرینشت،که او را گرامى داشتى با سجده فرشتگانت،و بهشت را به او بخشید،خدایا!بر مادرمان حوّا درود فرست،آن پاکیزه از پلیدى،و صفا یافته از چرکى،و برتر از آدمیان،و گردش کننده‏ در جایگاههاى مقدّس،خداى درود فرست بر هابیل و شیث و ادریس و نوح و هود،و صالح و ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب و یوسف اسباط و لوط

وَ شُعَیْبٍ وَ أَیُّوبَ وَ مُوسَى وَ هَارُونَ وَ یُوشَعَ وَ مِیشَا وَ الْخِضْرِ وَ ذِی الْقَرْنَیْنِ وَ یُونُسَ وَ إِلْیَاسَ وَ الْیَسَعِ وَ ذِی الْکِفْلِ وَ طَالُوتَ وَ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَانَ وَ زَکَرِیَّا وَ شَعْیَا وَ یَحْیَى وَ تُورَخَ وَ مَتَّى وَ إِرْمِیَا وَ حَیْقُوقَ وَ دَانِیَالَ وَ عُزَیْرٍ وَ عِیسَى وَ شَمْعُونَ وَ جِرْجِیسَ وَ الْحَوَارِیِّینَ وَ الْأَتْبَاعِ وَ خَالِدٍ وَ حَنْظَلَةَ وَ لُقْمَانَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّدا وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ وَ رَحِمْتَ [وَ تَرَحَّمْتَ‏] وَ بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَوْصِیَاءِ وَ السُّعَدَاءِ وَ الشُّهَدَاءِ وَ أَئِمَّةِ الْهُدَى،

و شعیب و ایّوب و موسى و هارون و یوشع و میشا و خضر و ذى القرنین و یونس‏ و الیاس و یسع و ذى الکفل و طالوت و داود و سلیمان و زکرّیا و شعیا و یحیى‏ و تورخ و متى و ارمیا و حیقوق و دانیال و عزیر و عیسى و شمعون و جرجیس‏ و حواریّون و پیروان و خالد و حنظله و لقمان.خدایا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست‏ و بر محمّد و خاندان محمّد رحمت فرست و بر محمّد و خاندان محمّد برکت فرست،آنچنان‏که درود و رحمت و برکت بر ابراهیم و خاندان ابراهیم فرستادى،به حقیقت تویى ستوده و بزرگوار،خدایا!درود فرست بر اوصیاء،و سعادتمندان‏ و شهیدان و امامان هدایتگر،

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَبْدَالِ وَ الْأَوْتَادِ وَ السُّیَّاحِ وَ الْعُبَّادِ وَ الْمُخْلِصِینَ وَ الزُّهَّادِ وَ أَهْلِ الْجِدِّ وَ الاجْتِهَادِ وَ اخْصُصْ مُحَمَّدا وَ أَهْلَ بَیْتِهِ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِکَ وَ أَجْزَلِ کَرَامَاتِکَ وَ بَلِّغْ رُوحَهُ وَ جَسَدَهُ مِنِّی تَحِیَّةً وَ سَلاما وَ زِدْهُ فَضْلا وَ شَرَفا وَ کَرَما حَتَّى تُبَلِّغَهُ أَعْلَى دَرَجَاتِ أَهْلِ الشَّرَفِ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الْأَفَاضِلِ الْمُقَرَّبِینَ اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى مَنْ سَمَّیْتُ وَ مَنْ لَمْ أُسَمِّ مِنْ مَلائِکَتِکَ وَ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ وَ أَهْلِ طَاعَتِکَ وَ أَوْصِلْ صَلَوَاتِی إِلَیْهِمْ وَ إِلَى أَرْوَاحِهِمْ وَ اجْعَلْهُمْ إِخْوَانِی فِیکَ وَ أَعْوَانِی عَلَى دُعَائِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَشْفِعُ بِکَ إِلَیْکَ وَ بِکَرَمِکَ إِلَى کَرَمِکَ وَ بِجُودِکَ إِلَى جُودِکَ وَ بِرَحْمَتِکَ إِلَى رَحْمَتِکَ ،

خدایا!درود فرست بر ابدال و اوتاد و جهانگردان و عبادت‏کنندگان‏ و مخلصان و پارسایان،و اهل کوشش و تلاش و محمّد و اهل بیتش را خاص گردان،به برترین‏ دردهایت،و بزرگترین کراماتت و بر روح و جسمش از سوى من تحیّت و سلام رسان،و او را آنچنان فضل و شرف و کرامت بیفزاى که او را به بالاترین درجات اهل شرف از پیامبران و فرستادگان و برترین بندگان مقربّت برسانى،خدایا!درود فرست بر آن‏که نام بردم و بر آن‏که نام نبردم از فرشتگانت و و پیامبرانت و رسولانت و اهل طاعتت،و درودهایم را بر ایشان و بر ارواحشان برسان، و آنان را برادرانم در آستانت،و یارانم بر دعایت قرار بده،خدایا!شفاعت مى‏جویم از تو،و از کرمت به سوى کرمت و از جودت به سوى جودت،و از رحمتت به سوى رحمتت،

وَ بِأَهْلِ طَاعَتِکَ إِلَیْکَ وَ أَسْأَلُکَ اللَّهُمَّ بِکُلِّ مَا سَأَلَکَ بِهِ أَحَدٌ مِنْهُمْ مِنْ مَسْأَلَةٍ شَرِیفَةٍ غَیْرِ مَرْدُودَةٍ وَ بِمَا دَعَوْکَ بِهِ مِنْ دَعْوَةٍ مُجَابَةٍ غَیْرِ مُخَیَّبَةٍ یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا حَلِیمُ یَا کَرِیمُ یَا عَظِیمُ یَا جَلِیلُ یَا مُنِیلُ یَا جَمِیلُ یَا کَفِیلُ یَا وَکِیلُ یَا مُقِیلُ یَا مُجِیرُ یَا خَبِیرُ یَا مُنِیرُ یَا مُبِیرُ یَا مَنِیعُ یَا مُدِیلُ یَا مُحِیلُ یَا کَبِیرُ یَا قَدِیرُ یَا بَصِیرُ یَا شَکُورُ یَا بَرُّ یَا طُهْرُ یَا طَاهِرُ یَا قَاهِرُ یَا ظَاهِرُ یَا بَاطِنُ یَا سَاتِرُ یَا مُحِیطُ یَا مُقْتَدِرُ یَا حَفِیظُ یَا مُتَجَبِّرُ یَا قَرِیبُ یَا وَدُودُ یَا حَمِیدُ یَا مَجِیدُ یَا مُبْدِئُ یَا مُعِیدُ یَا شَهِیدُ یَا مُحْسِنُ یَا مُجْمِلُ یَا مُنْعِمُ یَا مُفْضِلُ یَا قَابِضُ یَا بَاسِطُ یَا هَادِی،

و از اهل طاعتت‏ به سویت،و از تو مى‏خواهم تمام آنچه را که یکى از بندگان شایسته‏ات از تو درخواست کرده درخواست شرافت افزایى که مردود نشده‏ و مى‏خوانمت به آنچه تو را بدان خوانده‏اند،خواندنى که اجابت شده و به نومیدى نرسیده،اى خدا اى بخشنده،اى مهربان،اى بردبار،اى کریم،اى بزرگ‏ اى باشکوه،اى بخشنده،اى زیبا،اى سرپرست،اى کارگشا،اى برگیرنده لغزشها،اى پناه ده،اى آگاه،اى روشنى‏بخش،اى نابود کننده،اى والا مقام،اى چرخاننده،اى دگرگون‏ساز،اى بزرگ،اى توانا،اى بینا،اى ستایش‏پذیر،اى نیکوکردار،اى پاکى،اى پاک،اى چیره‏ اى پیدا،اى پنهان،اى پرده‏پوش،اى فراگیر،اى توانمند،اى نگهبان،اى بزرگمنش،اى نزدیک،اى مهرورز،اى ستوده‏ اى بزرگوار،اى آغازگر،اى بازگرداننده،اى گواه،اى احسان کننده،اى زیبایى‏بخش،اى عطا بخش،اى فزونى‏بخش،اى کیرنده،اى‏ دهنده،اى هدایت‏گر،

یَا مُرْسِلُ یَا مُرْشِدُ یَا مُسَدِّدُ یَا مُعْطِی یَا مَانِعُ یَا دَافِعُ یَا رَافِعُ یَا بَاقِی یَا وَاقِی یَا خَلاقُ یَا وَهَّابُ یَا تَوَّابُ یَا فَتَّاحُ یَا نَفَّاحُ یَا مُرْتَاحُ یَا مَنْ بِیَدِهِ کُلُّ مِفْتَاحٍ یَا نَفَّاعُ یَا رَءُوفُ یَا عَطُوفُ یَا کَافِی یَا شَافِی یَا مُعَافِی یَا مُکَافِی یَا وَفِیُّ یَا مُهَیْمِنُ یَا عَزِیزُ یَا جَبَّارُ یَا مُتَکَبِّرُ یَا سَلامُ یَا مُؤْمِنُ یَا أَحَدُ یَا صَمَدُ یَا نُورُ یَا مُدَبِّرُ یَا فَرْدُ یَا وِتْرُ یَا قُدُّوسُ یَا نَاصِرُ یَا مُونِسُ یَا بَاعِثُ یَا وَارِثُ یَا عَالِمُ یَا حَاکِمُ یَا بَادِی یَا مُتَعَالِی یَا مُصَوِّرُ یَا مُسَلِّمُ یَا مُتَحَبِّبُ یَا قَائِمُ یَا دَائِمُ یَا عَلِیمُ یَا حَکِیمُ یَا جَوَادُ یَا بَارِئُ یَا بَارُّ یَا سَارُّ یَا عَدْلُ یَا فَاصِلُ یَا دَیَّانُ یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ ،

اى فرستنده،اى ارشاد کننده،اى استوارساز،اى عطا کننده،اى منع کننده،اى دفع کننده،اى بلندى‏بخش،اى‏ همیشگى،اى نگهدار،اى آفریننده اى بسیار بخشنده،اى توبه‏پذیر،اى کارگشا،اى فراوان‏دهنده،اى نشاطآفرین،اى آن‏که هر کلیدى به دست اوست‏ اى بسیار سود رسان،اى مهرورز،اى عطوف،اى بسنده،اى شفابخش،اى عافیت‏بخش،اى پاداش‏دهنده،اى وفاکننده،اى سلطه‏گر اى با عزّت،اى جبران‏کننده،اى بزرگمنش،اى سلام،اى ایمنى‏بخش،اى یکتا،اى بى‏نیاز،اى نور،اى تدبیرگو،اى فرو،اى تک، اى قدوس،اى یاور،اى همدم،اى برانگیزنده،اى وارث،اى دانا،اى فرمان‏ده،اى آغازگر،اى برتر،اى‏ صورتگر،اى سلامتى‏بخش،اى دسوتى‏ورز،اى پایدار،اى همیشه،اى دانا،اى فرزانه،اى بخشنده،اى آفریننده،اى نیکوکار،اى شادى‏افزا اى دادگر،اى داور،اى جزادهنده،اى پرمهر،اى منّت ‏گذار،

یَا سَمِیعُ یَا بَدِیعُ یَا خَفِیرُ یَا مُعِینُ [مُغَیِّرُ] یَا نَاشِرُ یَا غَافِرُ یَا قَدِیمُ یَا مُسَهِّلُ یَا مُیَسِّرُ یَا مُمِیتُ یَا مُحْیِی یَا نَافِعُ یَا رَازِقُس یَا مُقْتَدِرُ [مُقَدِّرُ] یَا مُسَبِّبُ یَا مُغِیثُ یَا مُغْنِی یَا مُقْنِی یَا خَالِقُ یَا رَاصِدُ یَا وَاحِدُ یَا حَاضِرُ یَا جَابِرُ یَا حَافِظُ یَا شَدِیدُ یَا غِیَاثُ یَا عَائِدُ یَا قَابِضُ یَا مَنْ عَلا فَاسْتَعْلَى فَکَانَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى یَا مَنْ قَرُبَ فَدَنَا وَ بَعُدَ فَنَأَى وَ عَلِمَ السِّرَّ وَ أَخْفَى یَا مَنْ إِلَیْهِ التَّدْبِیرُ وَ لَهُ الْمَقَادِیرُ وَ یَا مَنِ الْعَسِیرُ عَلَیْهِ سَهْلٌ یَسِیرٌ یَا مَنْ هُوَ عَلَى مَا یَشَاءُ قَدِیرٌ یَا مُرْسِلَ الرِّیَاحِ یَا فَالِقَ الْإِصْبَاحِ یَا بَاعِثَ الْأَرْوَاحِ یَا ذَا الْجُودِ وَ السَّمَاحِ یَا رَادَّ مَا قَدْ فَاتَ یَا نَاشِرَ الْأَمْوَاتِ یَا جَامِعَ الشَّتَاتِ،

اى شنوا،اى پدیدآور،اى پشتیبان،اى یاور،اى زندگى‏بخش‏ مردگان،اى آمرزنده،اى دیرینه،اى آسانى‏بخش،اى هموار کننده،اى میراننده،اى زنده کننده،اى سودبخش،اى روزى بخش،اى قدرتمند،اى سبب‏ساز اى فریادرس،اى بى‏نیازکننده،اى داراى‏بخش،اى آفریننده،اى در کمین،اى یگانه،اى حاضر،اى جبران کننده،اى نگهدار،اى استوار، اى فریادرس،اى بازگرداننده،اى گیرنده،اى که بلندى جست و بر فراز آمد،آمد،پس در چشم انداز برتر جاى گرفت،اى آن‏که نزدیک شد پس در کنار آمد،و دور شد پس نایافتنى شد،و نهان و ناپیداتر را دانست،اى آن‏که تدبیر امور با اوست و اندازه‏ها به دست او،اى آن‏که هر هر دشوارى بر اوس هل و آسان است،اى آن‏که بر هرچه بخواهد تواناست،اى فرستنده بادها،اى پدیدآوردنده‏ روشنى بامداد،اى برانگیزنده ارواح،اى صاحب جود و بخشش،اى بازگرداننده آنچه از دست رفته،اى زنده کننده‏ مردگان،اى گردآوردنده پراکنده‏ها،

یَا رَازِقَ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ وَ یَا فَاعِلَ مَا یَشَاءُ کَیْفَ یَشَاءُ وَ یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ یَا حَیّا حِینَ لا حَیَّ یَا حَیُّ یَا مُحْیِیَ الْمَوْتَى یَا حَیُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّدا وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ وَ بَارَکْتَ وَ رَحِمْتَ [تَرَحَّمْتَ‏] عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ وَ ارْحَمْ ذُلِّی وَ فَاقَتِی وَ فَقْرِی وَ انْفِرَادِی وَ وَحْدَتِی وَ خُضُوعِی بَیْنَ یَدَیْکَ وَ اعْتِمَادِی عَلَیْکَ وَ تَضَرُّعِی إِلَیْکَ،

اى روزى‏بخش بى‏حساب به هرکه خواهى،اى انجام‏دهنده آنچه‏ خواهى هرگونه که خواهى،اى صاحب بزرگى و بزرگوارى،اى زنده به خو پاینده،اى زنده آنگاه که نباشد زنده،اى‏ زنده کننده مردگان،اى زنده‏اى که معبودى جز تو نیست،پدید آورنده آسمانها و زمین،اى خداى من وآقاى من،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و بر محمّد و خاندان محمّد رحمت فرست،و بر محمّد و خاندان محمّد برکت‏ فرست،آنچنان‏که درود و برکت و رحمت خویش را بر ابراهیم و خاندان ابراهیم فرستادى،به یقین که ستوده و بزرگوارى و رحمت آر بر خوارى و ندارى،و تهیدستى من،و بر تک بودن و تنهایى و فروتنى من در برابرت،و بر اعتمادم بر تو،و زارى‏ام به درگاهت،

أَدْعُوکَ دُعَاءَ الْخَاضِعِ الذَّلِیلِ الْخَاشِعِ الْخَائِفِ الْمُشْفِقِ الْبَائِسِ الْمَهِینِ الْحَقِیرِ الْجَائِعِ الْفَقِیرِ الْعَائِذِ الْمُسْتَجِیرِ الْمُقِرِّ بِذَنْبِهِ الْمُسْتَغْفِرِ مِنْهُ الْمُسْتَکِینِ لِرَبِّهِ دُعَاءَ مَنْ أَسْلَمَتْهُ ثِقَتُهُ [نَفْسُهُ‏] وَ رَفَضَتْهُ أَحِبَّتُهُ وَ عَظُمَتْ فَجِیعَتُهُ دُعَاءَ حَرِقٍ حَزِینٍ ضَعِیفٍ مَهِینٍ بَائِسٍ مُسْتَکِینٍ بِکَ مُسْتَجِیرٍ اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ بِأَنَّکَ مَلِیکٌ وَ أَنَّکَ مَا تَشَاءُ مِنْ أَمْرٍ یَکُونُ وَ أَنَّکَ عَلَى مَا تَشَاءُ قَدِیرٌ وَ أَسْأَلُکَ بِحُرْمَةِ هَذَا الشَّهْرِ الْحَرَامِ وَ الْبَیْتِ الْحَرَامِ وَ الْبَلَدِ الْحَرَامِ وَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ وَ الْمَشَاعِرِ الْعِظَامِ وَ بِحَقِّ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ یَا مَنْ وَهَبَ لِآدَمَ شَیْثا،

تو را مى‏خوانم،خواندن آن فروتن خوار خاشع‏ ترسان بیمناک بینواى پست ناچیز گرسنه نادار پناهنده پناه‏جوى،معترف‏ به گناه،آمرزش‏خواه از گناه،درمانده به درگاه پروردگارش،مى‏خوانمت خواندن آن‏که معتمدانش او را واگذاشته‏اند و دوستانش او را ترگ گفته‏اند، و درد جانگاهش بزرگ شده،مى‏خوانمت خواندن آن دلسوخته غمگین ناتوان بى‏مقدار بى‏نواى درمانده پناه‏جو، خدایا!از تو درخواست مى‏کنم به حق اینکه فرمانروایى،و آنچه بخواهى مى‏شود،و بر آنچه بخواهى توانایى، و از تو درخواست مى‏کنم به احترام این ماه محترم و خانه محترم،و شهر محترم و رکن‏ و مقام و مشاعر بزرگ،و به حق پیامبرت محمّد که بر او و خاندانش سلام،اى آن‏که به آدم‏ شیث را بخشید،

وَ لِإِبْرَاهِیمَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَا مَنْ رَدَّ یُوسُفَ عَلَى یَعْقُوبَ وَ یَا مَنْ کَشَفَ بَعْدَ الْبَلاءِ ضُرَّ أَیُّوبَ یَا رَادَّ مُوسَى عَلَى أُمِّهِ وَ زَائِدَ الْخِضْرِ فِی عِلْمِهِ وَ یَا مَنْ وَهَبَ لِدَاوُدَ سُلَیْمَانَ وَ لِزَکَرِیَّا یَحْیَى وَ لِمَرْیَمَ عِیسَى یَا حَافِظَ بِنْتِ شُعَیْبٍ وَ یَا کَافِلَ وَلَدِ أُمِّ مُوسَى [عَنْ وَالِدَتِهِ‏] أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِی ذُنُوبِی کُلَّهَا وَ تُجِیرَنِی مِنْ عَذَابِکَ وَ تُوجِبَ لِی رِضْوَانَکَ وَ أَمَانَکَ وَ إِحْسَانَکَ وَ غُفْرَانَکَ وَ جِنَانَکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَفُکَّ عَنِّی کُلَّ حَلْقَةٍ بَیْنِی وَ بَیْنَ مَنْ یُؤْذِینِی،

و به ابراهیم اسماعیل و اسحق را،و اى آن‏که یوسف را به یعقوب بازگرداند،و اى‏ آن‏که بدحالى ایّوب را پس از آزمون برطرف ساخت،اى بازگرداننده موسى به مادرش و فزونى‏بخش دانش‏ خضر،اى آن‏که سلیمان را به داود بخشید،و یحیى را به زکریا،و عیسى را به مریم،اى نگهدار دختر شعیب،اى سرپرست فرزند مادر موسى،از تو مى‏خواهم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى، و همه گناهان مرا بیامرزى،و از عذابت پناهم دهى،و مرا مستوجب خشنودى و ایمنى و احسان و آمرزش و بهشت خویش قرار دهى،و از تو درخواست مى‏کنم هر حلقه‏اى که میان من‏ و آزاردهنده من است

وَ تَفْتَحَ لِی کُلَّ بَابٍ وَ تُلَیِّنَ لِی کُلَّ صَعْبٍ وَ تُسَهِّلَ لِی کُلَّ عَسِیرٍ وَ تُخْرِسَ عَنِّی کُلَّ نَاطِقٍ بِشَرٍّ وَ تَکُفَّ عَنِّی کُلَّ بَاغٍ وَ تَکْبِتَ [عَنِّی‏] کُلَّ عَدُوٍّ لِی وَ حَاسِدٍ وَ تَمْنَعَ مِنِّی کُلَّ ظَالِمٍ وَ تَکْفِیَنِی کُلَّ عَائِقٍ یَحُولُ بَیْنِی وَ بَیْنَ حَاجَتِی وَ یُحَاوِلُ أَنْ یُفَرِّقَ بَیْنِی وَ بَیْنَ طَاعَتِکَ وَ یُثَبِّطَنِی عَنْ عِبَادَتِکَ یَا مَنْ أَلْجَمَ الْجِنَّ الْمُتَمَرِّدِینَ وَ قَهَرَ عُتَاةَ الشَّیَاطِینِ وَ أَذَلَّ رِقَابَ الْمُتَجَبِّرِینَ وَ رَدَّ کَیْدَ الْمُتَسَلِّطِینَ عَنِ الْمُسْتَضْعَفِینَ أَسْأَلُکَ بِقُدْرَتِکَ عَلَى مَا تَشَاءُ وَ تَسْهِیلِکَ لِمَا تَشَاءُ کَیْفَ تَشَاءُ أَنْ تَجْعَلَ قَضَاءَ حَاجَتِی فِیمَا تَشَاءُ.

باز کنى،و هر سختى را برایم آسان نمایى،و هر مشکلى را برایم هموار کنى،و زبان هر بدگوى از من را ناگویا سازى،و هر متجاوزى را از من بازدارى،و هر دشمن و حسود بر من را نابود نمایى،و هر ستمگرى را از من بازدارى،و مرا از هر مانعى که بین من و حاجتم‏ حایل مى‏شود،و مى‏خواهد بین من و طاعتت جدایى اندازد،و از عبادتت بازدارد کفایت فرمایى،اى‏ آن‏که پریان سرکش را مهار نمودى و شیاطین متکبّر را مقهور ساختى،و گردن گردنکشان را به خاک ذلّت افکندى،و بداندیشى‏ چیره‏جویان را از مستضعفان بازگرداندى،از تو مى‏خواهم با قدرتت بر هرچه مى‏خواهى،و آسان نمودنت هرچه را بخواهى به هرگونه که بخواهى اینکه برآوردن حاجتم را در زمره آنچه مى‏خواهى قرار دهى.

سپس بر زمین سجده کن و دو طرف رخسار خود را بر خاک‏ بگذار و بگو:

اللَّهُمَّ لَکَ سَجَدْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ فَارْحَمْ ذُلِّی وَ فَاقَتِی وَ اجْتِهَادِی وَ تَضَرُّعِی وَ مَسْکَنَتِی وَ فَقْرِی إِلَیْکَ یَا رَبِّ.

خدایا!براى تو سجده کردم،و به تو ایمان آوردم،پس رحمت آور بر خوارى‏ام،و تنگدستى‏ام،و کوششم،و رازى‏ام،و درماندگى‏ام،و نیازم به سویت اى پروردگار من.

و بکوش که دیده‏هایت اشک‏ریزان باشد،هرچند به اندازه سر سوزن،که این خود نشانه برآورده شدن دعاست.

 

 

موفق باشید*


 

برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, | 16:9 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |
علائم ظهور امام زمان(عج)
ظهور حضرت حجت(عج) از اموري است كه در اسلام نسبت به آنها به شدت تأكيد
 
شده و در حتميت آن ذره اي شك و شبهه وجود ندارد. پيش از اين گفتيم كه در آياتي
 
نظير آية 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است كه فرمانرواي زمين
 
گردند و بر آن سيطره يابند.




 

صحبت كردن از حضرت مهدي(ع) و نشانه هاي ظهور ايشان در واقع صحبت كردن از حوادثي

است كه بناست در آينده اتفاق بيفتد و لذا بجاست كه از خود بپرسيم: اگر در مورد احاديث نقل شده در اين زمينه بررسي اسناد صورت گرفت و مطمئن شديم كه آنها از معصوم(ع) صادر

شده است، آيا مي توان مطمئن بود كه حتماً همة آن حوادث آن گونه كه در روايات شريف ما آمده اند وقوع يابند؟ پاسخ به اين پرسش در كتب عقيدتي و فلسفي تحت عنوان «بداء» داده مي شود كه طي اين بخش از مطالب به آن مي پردازيم.

 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:, | 17:17 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |


امام رضا هشتمين امام معصوم ازآسمان امامت وولايت وتنها امام معصومي است كه در ايران در مشهد مقدس مدفون است.
حضرت برابر مشهور در پنج شنبه 11 ذي قعده سال 148 قمري در مدينه منوره ديده به جهان گشود.

پدرومادرامام رضا (ع)
پدر امام رضا موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابيطالب عليه السلام هفتمين امام معصوم است كه در كاظمين نزديكي بغداد مدفون است.
مادر حضرت رضا نجمه خاتون بانويي عاقل با ايمان وعفيف و داشمند وبا ادب بودبراي مادرحضرت نام هاي ديگري نيز ذكر شده مانند:اروي- سكن- سمان- تكتم- طاهره.
حميده خاتون مادرموسي بن جعفر كه از جمله اشراف و بزرگان عجم بود دختري به نام نجمه به خانه آورد .
حميده خاتون گفت:وقتي نجمه را به خانه آوردم پيامبر اكرم را در خواب ديدم كه فرمود:

"حميده اين نجمه متعلق به فرزند تو موسي است"

نام و لقب امام رضا (ع)
نام امام رضا "علي " و لقب مشهورش "رضا" وكنيه معروفش "ابوالحسن" است.
امام كاظم فرزندش را به نام "رضا" مي خواند و مي فرمود:
"فرزند مرا رضا صدا بزنيد."

لقب هاي حضرت به غير از رضا عبارت است از: سراج الله - نورالهدي- رب السرير و رضي.


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:, | 17:16 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |
زائرین پیاده بهشت

 

 

 

 

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:, | 17:15 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:, | 17:14 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |
به رسم هر چهارشنبه ... به یاد امام رضا (ع)

سخت است جدا شدن از شهر خاطره های پیامبر؛

اما تو «رضا» شده ای به رضای الهی؛

غریب آمده ای تا اسلام را از غربت بیرون بیاوری،

تا غریبه ها را آشنا کنی با هم.

کبوتران مسافر را بنگر؛

رنج دوری را به جان می خرند تا نزدیک باشند به تو؛

کسی که تو را دارد، غریب نخواهد شد.

چشم ها در ایوان طلای تو، مثل گمشده ها به اصل خویش،‌

به روزگار وصل خویش بازمی گردند.

سناباد طوس، ‌منزلی شده است تا هر کسی خودش را دوباره بیابد.

 آدمی، غریب است در این دنیا و تو امام غریبانی؛

آدمی مسافر است و تو کاروان سالارِ مسافران عشق؛

با ما بمان تا از رواق های تو، به دروازه های ملکوت برسیم.

12066029628850699676.jpg

برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:, | 17:13 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |
شرایط ظهور

«شرايط ظهور»؛ يعني، زمينه‏ هايي که امکان تحقق ظهور امام عصرعليه السلام را فراهم مي‏آورد و آن را امري منطقي و لازم مي‏ نماياند.

شرايط ظهور امام عصرعليه السلام به طور کامل براي ما روشن نيست. بخشي از بنيادي‏ترين آنها عبارت است از:
1. وجود برنامه و طرحي متعالي که بتواند با ساختار درست، عدل واقعي را در جهان بر پا سازد و سعادت و کمال آدميان را به ارمغان آورد.
2. وجود رهبر و هدايتگري بزرگ، شايسته و معصوم که از سوي خداوند منصوب شده است.
3وجود گروهي از انسان‏هاي پاک دل و فداکار که در اوج تقوا به سر مي‏برند و براي دفاع همه جانبه از برنامه امام معصوم ‏عليه السلام آمادگي دارند.

شرط نخست با بعثت پيامبر خاتم ‏صلي الله عليه وآله محقق شد.
شرط دوم نيز با تولد فرزند امام عسکري‏ عليه السلام در سال 255 ه . تحقق يافت.
آنچه تا کنون به وقوع نپيوسته

شرط سوم است. براي تحقق اين شرط بايد تلاش کرد و در جهت تربيت نفوس خويش و ديگران کوشيد.

امام جوادعليه السلام در اين باره فرمود: «و از اصحابش 313 تن به اندازه اصحاب بدر از دورترين نقاط زمين به گرد او فراهم آيند و اين همان قول خداوند است که فرمود: «أَيْنَ ما تَکُونُوا يَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَميعًا إِنَّ اللَّهَ عَلي کُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ» [3] و چون اين تعداد از اهل اخلاص به گرد او فراهم‏آيند، خداوند امرش را ظاهر سازد و چون عقد - عبارت از ده هزار نفر باشد - کامل شد به اذن خداي تعالي قيام کند». {1] .

[1] کمال‏الدين، ج 2، باب 37، ح 2.

[3] بقره (2)، آيه 148


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:, | 17:11 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |
کبوتر جلد حسینم

هر سال 
بعداز محرم وصفر که میشه ، 
به یاد سخنرانی  حاج آقا امینی ، می افتم 
که  خطاب به مردم فرمود که 
کبوتر بازها وقتی یه کبوتر از بازار می خرند ، 
چند روزی بال و پرش رو می بندند ، 
روی پشت بام خو نه بهش آب و دانه میدن ، 
بعد چند روز 
بال و پرش رو باز می کنند ، و پروازش میدن، 
اگه اون کبوتر رفت و مجددأ برگشت روی همون پشت بام نشست ، 
میگن هنر داره و رگه داره ، اما اگه برنگشت و رفت ، 
روی پشت بام کس دیگه ای نشست ، 
میگن بی هنر وبی رگ بود ! 
آهای مردم 
آهای جوان ها ، 
محرم و صفرگذشت 
و توی این دو ماه امام حسین(ع)  ما ها رو خرید 
بال وپر مون  رو بست پیش خودش نگه داشت ، 
در این دو ماه میهمان امام حسین(ع) بودیم  
و هر جا  دعوتمون کردند به احترام امام حسین(ع) بود 
و در واقع از آب و نان امام حسین(ع) خوردیم ، 
حالا بعد دو ماه بال و پر مون رو باز کرده که پرواز کنیم ، 
نکنه که بی هنر و بی رگ باشیم ، 
بریم روی بام کس دیگه بشینیم ، 
نکنه نان ونمک بخوریم و نمکدون بشکنیم ، 
بیایید به امام حسین(ع)یه قول بدیم ، 
قول بدیم که تا ماه محرم سال دیگه 
فقط کبوتر امام حسین(ع) باشیم 
وفقط واسه اون پرواز کنیم، 
وفقط روی پشت بام اون بشینیم.


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:, | 17:9 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |


تورو خواب دیدم ,تورویادمه
همون شب که لالاییِ مادرم...
داره بوی عطرت بهم میرسه
توی خلوت کوپه ی آخرم

توروخواب دیدم , تورویادمه
دلم کفتراتو بغل کرده بود
یه گوشه توی دفتر حاجتش
یه شاعر نگاتو غزل کرده بود

دارم میرسم ,میرسه گنبدت
هوای چشام باز بارونیه
چرا حال اینجا یه جور دیگه ست؟
چرا عشق کم نیست  ؟ارزونیه
...
ضریح تو نزدیکه ,راهش کمه
غریبی که ازراه دور اومده
نوشتن:(به خورشید هشتم سلام)
به پابوسیِ ماه دور اومده
...

مگه دست من میرسه دست تو؟
صف عاشقاتو ببین پرشده
خودآسمونم نشسته زمین
نگا کن نگا کن زمین پرشده

میشینم همینجا نگات میکنم
کنارزنی که شبیه منه
داره غرق تو میشه حس می کنم
تورو توی اشکاش صدا میزنه

یه گوشه  یکی  زل زده سوی تو
میدونم میدونی دلش خونه نه ؟
داره عاشقت میشه باهر نگاش
مث عشق لیلی به مجنونه ,نه ؟

یکی توی سجده ست چن ساعته
همه عاشق  صحن وسجاده ان
مث کفترات  توی هفت آسمون
به گلدسته های تو دل داده ان

یه بچه کنارغم مادرش
نشسته  به دستای تو زل زده
چه معصومِ ,انگاری از چشم هاش
 به چشمای معصوم تو پل زده

...
چقد عاشقات پاک وخوبن آقا
میذاری منم خاک پاشون بشم؟
آخه عاشق عاشقاتم شدم
فدای امام رضا(ع) شون بشم
.....

سفر...روز آخر...یه بغض عجیب
نگات میکنم بانگاهِ ترم
داری دور میشی ..دارم میرسم
توی خلوت کوپه ی آخرم


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:, | 17:8 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

 

*** زائری بارانی ام آقا به دادم می رسی ؟ ***

*** بی پناهم ، خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی ؟ ***

*** گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم ***

*** ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی ؟ ***

*** من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام ***

 *** هشتمین دردانه زهرا به دادم می رسی ***

شهادت امام  رضا (ع) بر تمامی شیعیان جهان تسلیت باد


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:, | 17:7 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |
این عمار؟

 

الان تو عرصه جنگ نرم وظیفه ماست که عمارگونه پشت رهبرعزیزمون باشیم

رهبر استادمونه و ما دانشجو...

بقول خود رهبرمون ایشون مثه پدر بزرگ ماهستن...

ما آماده ایم که از فرمایشات پدربزرگ عزیزمون پیروی کنیم

رهبر اگر فرمان دهد       غسل شهادت میکنم


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:, | 17:5 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |
حضرت مسیح

حضرت مسیح :

به دارایی دنیاپرستان ننگرید،

چرا که درخشش اموال آنها

نور ایمان شما را می برد.

 

المحجه البیضا جلد 7 صفحه 328

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:, | 17:4 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |
در میان موج خون چون لاله پرپرشدند...

 

 

 

آنچه مانده یادگار از جان رعناقامتان

چفیه و سربند و پوتین،تکه ای از استخوان

ای دریغا زان دمی مردان ما بس سرشدند

در میان موج خون چون لاله پرپر شدند

 

 

ای شهیدان خدا ما تا ابد شرمنده ایم

درکنار ساحل حسرت همه جامانده ایم


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:, | 17:3 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

 

امام صادق علیه السلام فرمودند:

سجدههای خود را طولانی کنید

زیرا سخت ترین ناراحتی را بر شیطان ،سجده انسان وارد میکند

چرا که او خود،مامور به سجده برآدم شد

و نافرمانی کرد

ولی انسان اطاعت کردو رستگار شد.

بحارالانوار ... .


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:, | 17:2 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

 

الهی 

 

تو را دارم چه کم دارم

پس 

 

چه غم دارم؟؟!!

سلام


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:, | 17:0 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

 

کاش کنار پنجره فولادت

یک لحظه

 

سکوت بود 

و

من بودم 

و

تـــــــــــو

سلام


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:, | 16:57 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی

السلام علی المهدی الذی وعد الله عز و جل به الامم

 


امام عصر فرمودند :


من دعا گوی هر مومنی هستم که


در مجالس ( برای من دعا کند

مکیال المکارم جلد 1 صفحه 333

« احسان بی منت »
امام حسن علیه السلام:
المَعروفُ ما لَم يَتَقَدَّمهُ مَطلٌ، وَلَم يَتبَعهُ مَنٌّ؛
احسان آن است كه تأخيرى در پيش و منتى در پس، نداشته باشد.
بحار الأنوار: ۷۸ / ۱۱۵ / ۱۱/ مرواريد درخشان، ص26
 



برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:, | 16:55 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

درخواست نیرو هوایی از پـــرسپـــولیــس

 :

لطفاً پرچمتونو یکم بیارید پایین تر خطوط هوایی مختل شده

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 13:56 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

یکی هست که دیگه نیست.... .
 

 

خدایا پاییز را چه شد...

مهر     اسید...

آبان      مرتضی...


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 13:55 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

 

عجزات حضرت بقیّة اللَّه‏علیه السلام در مسجد مقدّس جمكران‏

ميرزا ابوالفضل قهوه چي و بهره مندي از بركات جمكران
عنايت فاطمه به مرثيه امام حسين

عنايت فاطمه به مرثيه امام حسين

گريه فاطمه بر امام حسين

متقى ولايى و اهل دانش و دين ، شمس المحدثين حسينى ، مى گويد: معاصر جليل حاج شيخ محمد طاهر روضه خوان شوشترى ، كه از متدينين و موثقين در نجف اشرف است ، براى ما نقل نمود:
من در طفوليت كه به سن دوازده سالگى بودم در شب دوشنبه اى ساعت شش از شب گذشته بود به اتفاق پدرم به مجلسى از مجالس عزادارى امام حسين (عليه السلام) رفتيم كه پدرم روضه بخواند چون وارد آن مجلس ‍ شديم ، صاحب مجلس (كه مشهدى رحيم نام داشت ) اعتراض كرد به پدرم كه چرا دير آمدى مردم در اين وقت...

مرحوم حاج ملا اسماعيل سبزوارى در كتاب عددالسنة كيفيت خواب مقبل را نقل كرده و گفته است : من در اصفهان در خانه مقبل ، كيفيت خواب مقبل را به خط خودش ديده ام ، مقبل نوشته است :
يكى از سالها افراد زيادى از اصفهان جهت زيارت امام حسين (عليه السلام) عازم كربلا شدند و من كه دستم...


به ظاهر پيرمردي عامي و ساده اما در واقع يكي از شيفتگان و شرف يافتگان آستان مقدس امام زمان روحي فداه بود آن جناب نسبت به مسجد جمكران علاقه فراوان نشان مي داد و چه بسا تشرفات مكرر و توفيقات بي مثالش را از رهگذر انس با آن مسجد شريف به دست آورده بود .

از آن جناب نقل شده است كه در يكي از تشرفاتم به جمكران در عالم مكاشفه ، خدمت امام زمان رسيدم و آن حضرت خطاب به


كرامات و معجزات و عنایاتی كه از ائمّه‏ اطهار علیهم السلام صادر گشته و از سوی راویان مورد اعتماد روایت شده، و در كتاب‏های مورد استناد ثبت گردیده، منحصر به صدر اسلام و قرون اوّلیه‏ی اسلام نیست، بلكه هر روز در گوشه و كنار جهان، بویژه در حرم ائمّه‏ هدی‏ علیهم السلام معجزات و كرامات تازه‏ای تحقّق می‏یابد كه دلیل حقّانیّت پیشوایان شیعه، و مایه‏ دل گرمی شیعیان است.

هر یك از شما، یك یا چند معجزه در حرم...

كرامات و معجزات مسجد جمکران

گر در صدر اسلام فاصله بین رحلت نبىّ‌اکرم صلوات‌اللَّه‌وسلامه‌علیه و شهادت جگرگوشه‌اش پنجاه سال شد، در روزگار ما، این فاصله، خیلی کوتاهتر ممکن است بشود و زودتر از این حرفها، فضیلتها و صاحبان فضایل ما به مذبح بروند. باید نگذاریم. باید در مقابل انحرافی که‌ممکن است دشمن بر ما تحمیل کند، بایستیم.
بسیجی باید در وسط میدان باشد تا فضیلتهای اصلی انقلاب زنده بماند..

                                                                                                                                                                                    نایب امام زمان، امام خامنه ای


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 13:15 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |
 

وفات بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون

آقای مرتضی احمدی

را به جامعه هنرمندان و هنردوستان عزیز تسلیت عرض مینماییم


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 10:44 | نویسنده : امیرمحمدرضایی-مدیر مدرسه:مژگان اجاقی.معاون پرورشی:گوهر لطفی |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • کینگ بلگ